مهستی: بستر غم (گلهای رنگارنگ ۵۴۵)

مهستی بستر غم

بستر غم (گلهای رنگارنگ ۵۴۵)
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خُرم
خواننده: مهستی

بعد از تو هم در بستر غم می‌توان خفت
بعد از تو هم با دل سخن‌ها می‌توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هر گز نمی‌آید به پایان

بی‌تو هم این عشق بی‌فرجام من
شاید که پا بر جا بماند؛ یا نماند
بی‌تو هم دریای بی‌آرام دل
شاید به توفانم کشاند؛ یا براند

من که رسوای دل هستم کی ز غم پروا کُنم
می‌روم عشق و وفا را بعد از این رسوا کُنم
دل به دریا می‌زنم تا که دل دریا کنم

دل کی شود آزاد از این غم
فریاد از این دل، داد از این غم
جز غم چه بود این عشق رسوا
شد هستی‌ام بر باد از این غم

بعد از تو هم در بستر غم می‌توان خفت
بعد از تو هم با دل سخن‌ها می‌توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هر گز نمی‌آید به پایان

من که رسوای دل هستم کی ز غم پروا کُنم
می‌روم عشق و وفا را بعد از این رسوا کُنم
دل به دریا می‌زنم تا که دل دریا کنم

*‌ * *
یادنامهٔ «همایون خُرم» در سایت «راوی حکایت باقی»

در رهگذر عمر با «تورج نگهبان»

* * *

error: Content is protected !!