شعرهای نادر نادرپور
سروده و صدا: نادر نادرپور
موسیقی متن: کریم گوگردچی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۲
* * *
[ آشتی ]
ای آشنای من!
برخیز و با بهار سفر کرده باز گرد
تا پُر کنیم جام تهی از شراب را
متن سروده و صدای شاعر
* * *
[ بُتتراش ]
پیکر تراش پیرم و با تیشهی خیال
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریدهام
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
متن سروده و صدای شاعر
* * *
[ نقاب و نماز ]
ز لابلای ستونها، سپیده برمیخاست
و من در آینه، خود را نگاه میکردم
بسان تکه مقوای آبدیدهی زرد
متن سروده و صدای شاعر
* * *
[ ستارهی دور ]
تصویرها در آینهها نعره میکشند:
ـ ما را از چارچوب طلایی رها کُنید
ما در جهان خویشتن آزاد بودهایم.
متن سروده و صدای شاعر
* * *
[ دو آیینه ]
من، از تو با بهاران
من، از تو با درختان
من، از تو با نسیم سخن گفتم.
متن سروده و صدای شاعر
* * *
[ زنی چراغ بهدست ]
زنی چراغ بهدست ازسپیدهدم آمد،
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی سُرخ شامگاهان داشت.
متن سروده و صدای شاعر
* * *
[ گیاه و سنگ نه، آتش ]
با شکوه شوربختیام،
با سرشت خاکی و طبیعت درختیام،
در کویر خشک غربت زمینیان
متن سروده و صدای شاعر
* * *
از دیگر سرودههای «نادر نادرپور» در این سایت:
[ خون و خاکستر ]
آن زلزلهای که خانه را لرزاند
یکشب، همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله، جهان خفته را سوزاند
متن سروده و صدای شاعر
* * *
[ کتاب پریشان ]
امید زیستنم، دیدن دوبارهی توست
قراربخش دلم، تاب گاهوارهی توست
اجرایی از این سروده را در ترانهای با صدای «شجریان» بشنوید!
* * *