به استقبال بهار میهنی

هفت سین

گرچه اینجا از بهار میهنی
سرزمین سرد غربت خالی است
می‌شود اما به عشق آن بهار
در هوای عید و فروردین نشست

از همین جا می‌شود با گوش دل
بانگ مرغان بهاری را شنید
می‌شود گل‌های دشت و خانه را
از همین‌جا، از همین‌جا بو کشید

می‌شود چون لاله‌های پیش‌رس
از بهار، از عید استقبال کرد
در کمال سادگی چون عارفان
می‌شود با شعر حافظ حال کرد

می‌شود از عید و از نوروز گفت
می‌شود از فرودین، از گل سرود
می‌شود از جویبار، از آبشار
از بهار، از باغ، از بلبل سرود

گرچه اینجا فصل بوران است و برف
می‌شود از گرمی خورشید گفت
می‌شود از سوره‌ی سیزده بدر
می‌شود از آیه‌ی امید گفت

می‌شود از اشتیاق، از انتظار
می‌شود از آبی فردا نوشت
می‌شود از بهمن، از اردیبهشت
می‌شود از میهن زیبا نوشت

می‌شود از قطره، از دریا نوشت
می‌شود از چشمه، از باران سرود
می‌شود از خاطرات کودکی
از وطن، از خانه، از یاران سرود

می‌شود از روی الگوی بهار
دل به فرداهای سرسبزی سپرد
تلخی هجران و رفت عمر را
لحظه‌هایی چند هم از یاد برد

گرچه اینجا هفت‌سین بی‌رونق است
می‌شود از سفره گفت، از گل نوشت
می‌شود از سدر و سنجد حرف زد
می‌شود از سوری و سنبل نوشت

می‌شود از روشنایی‌ها نوشت
از چراغ، از مهر، از مهتاب گفت
از قمر، از قدر، از قوس و قزح
از قلم، از قصه‌های ناب گفت

می‌شود شب تا سحر بیدار ماند
از شباهنگ، از صبا، از ژاله گفت
از قناری با تواضع یاد کرد
با سلام از خون سرخ لاله گفت

می‌شود عاشق‌تراز ایام پیش
خاک وخورشید و خدا را دوست داشت
التهاب کوچه‌ها را لمس کرد
از دل و جان، توده‌ها را دوست داشت

فاصله کم نیست می‌دانم، ولی
قلب‌ها را می‌شود پیوند زد
می‌شود از راه دور، از خاک سرد
بر بهار میهنی لبخند زد!

سروده‌ای از «فریدون انوشه»

* * *

error: Content is protected !!