یادبود «فردین» در سالگشت نبودن او

محمدعلی فردین

محمدعلی فردین ۱۸ فروردین سال ۱۳۷۹ در تهران درگذشت. مراسم خاک‌سپاری او یکی از به‌یادماندنی‌ترین بدرقه‌هایی بود که مردم در وداع با هنرمند محبوب خود نشان دادند. شرکت انبوه مردم در این مراسم، و در میان آن‌ها، جوانانی با لباس‌های منقش به تصویر فردین، نسلی که بعد از انقلاب و کنار ماندن فردین از سینما به‌دنیا آمده بود؛ پرسشی تازه شد برای اهل تحقیق در مسائل و مقولات مربوط به جامعه‌شناسی اجتماعی.

با انتشار خبر درگذشت فردین، انفجاری عظیم از چاپ و انتشار تصاویر او در نشریات ایران رخ داد که بی‌سابقه بود. هر چند که بنا به مصلحت، تکیه بیشتر بر جنبۀ ورزشکاری و زمانی جزو اعضای تیم ملی کشتی ایران بودن فردین می‌شد تا به بازیگری او در فیلم و جایگاهی که در سینما داشت.

در همان ایام مطلبی در شمارهٔ ۲۵۲ ماهنامۀ فیلم، نیمهٔ اردیبهشت ۱۳۷۹ به‌چاپ رسید با عنوان «هیشکی مثل تو نبود». نوشتاری به قلم احمد کریمی که در چند کات تاثیر حضور فردین را در لایه‌های مختلف اجتماع و کوچه‌بازار نشان می‌داد.

. . . در تاریک‌روشن سینما اشک‌های مادر برق می‌زد. گاه از فرط خنده و بیش‌تر به‌خاطر غمگینی لحظه‌هایی که به افت‌وخیز زندگی خودش شباهت می‌بُرد.

. . . ما در رویاهایمان این حسرت را همچون دنبالۀ رنگین‌کمانی به قلب آرزومندمان سنجاق کردیم، شاید وقتی ـ بی‌وقتی مجال مغتنمی به‌دست آید تا بتوانیم این خط دیالوگ کوبنده را خرج کسی کنیم و نشد! علی بی‌غم ـ فقط علی‌بی‌غم ـ بود که حسرت‌به‌دلی‌های ما را پاسخی جانانه می‌داد و می‌توانست به دختر خرپول پرافاده‌ای بگوید: نه! تا جگر سوخته‌مان را جلا دهد، و فقط فردین بود که می‌توانست علی بی‌غم باشد. . .

. . . چرا فکر می‌کردیم که علی بی‌غم مکانیک ـ که در سطح جامعه هزاران هزار همتای انگ خود داشت ـ باید یک چریک می‌بود با چندین قطار قشنگ و با توجه به نقش تاریخ‌ساز پرولتاریا به جنگ طبقاتی می‌شتافت؟ مردمی معمولی، با آرزوهای معمولی که از دریچۀ سیاست به زندگی نمی‌نگریستند، فردین را همتای خود یافتند: ساده، معمولی، صمیمی.

. . . فردین، مرهمی بود بر تلخکامی‌های روزمرۀ آدم‌ها. بدون دست‌اندازی‌های روان‌کاوانه یا جامعه‌شناختی چنین و چنانی. فردین آموخت که یک شاگرد سماور ساز هم می‌تواند مغرورانه قدم بردارد و در رویاهای که او به آن‌ها جان می‌بخشید، مُشتی زیر چانۀ قارون‌ها بزند و بگوید: گور پدر همگی‌تان!

* * *

پانویس:
● موسیقی زیر صدای گفتار از ساخته‌های اسفندیار منفردزاده است و همچنین آهنگ ترانهٔ پایان مطلب (خنده‌ٔ می) که با سروده‌ای از عبدالله الفت و صدای ایرج اجرا شده است.

خط و خاطره‌ای از محمدعلی فردین در سفر کشتی‌گیران ایرانی به کشور سوئد

* * *

error: Content is protected !!