عارف: قصه شهر سکوت

عارف قصه شهر سکوت

قصه شهر سکوت
شعر: اردلان سرافراز
آهنگ: فریدون شهبازیان
خواننده: عارف

روزی دل من که تهی بود و غریب
از شهر سکوت به دیار تو رسید
در شهرِ صدا که پُر از زمزمه بود
تنها دلِ من قصه‌ی مِهر تو شنید
چشم تو مرا به شبِ خاطره بُرد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید

در سینه‌ی سردم، این شهر سکوت
دیوار سکوت، ز صدای تو شکست
شد شهر هیاهو این سینه‌ی من
فریادِ دلم به لبانم بنشست

خورشیدِ منی، منم آن بوته‌ی دشت
من زنده ام از نورِ تو ای چشمه‌ی نور
دریای منی، منم آن قایقِ خُرد
ناگه تو مرا می‌بری بر ساحلِ دور

اکنون تو مرا همه شوری و صدا
اکنون تو مرا همه نوری و امید
در باغِ دلم بنشین بارِ دگر
ای پیکرِ تو چو گلِ یاسِ سپید

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

error: Content is protected !!