داریوش رفیعی: زهره (بازخوانی ترانه‌ها)

داریوش رفیعی زهره

«زهره»
یاد از آن روزی که بودی زهره یار من

یاد از آن روزی که بودی زهره یار من
دور از چشمِ رقیبان در کنارِ من
حالیا خالی‌ست جایت ای نگار من
در شامِ تارِ من، آخر کُجایی زهره!؟

یاد داری زهره آن روزی که در صحرا
دست اندر دست هم، گردش‌کُنان تنها
راه می‌رفتیم و در بینِ شقایق‌ها
بود عالمِ ما را لطف و صفایی زهره

بود هنگامِ غروب آن روز افق زیبا
ایستادیم از برای دیدنش آنجا
تکیه تا بر سینه‌ام دادی سر خود را
گفتیم و با هم ما بس رازهایی زهره

چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم
سرد گشتی از من و کردی‌ چنین خوارم
خود نکردی فکر آخر نازنین یارم
من همچو تو دارم آخر خدایی زهره

ای باد صبا بهر خدا بوی که داری!؟
این بوی خوش از سلسله‌ی موی که داری!؟
خرم شده بُستان ز تو ای باد بهاری
این خرمی از روی که و موی که داری!؟
. . .

* * *

از دیگر ترانه‌های بازخوانی شدهٔ «داریوش رفیعی»
● «شب انتظار» (شب به گلستان تنها منتظرت بودم)
«شمع شبانه» (من شمعم، شمع شبانه)
«به سوی تو» (بگو کجایی؟)
«زهره»
«گلنار»

* * *

error: Content is protected !!