صادق چوبک: مهپاره (آفرینش زن)

صادق چوبک مهپاره

گشایش داستان (بخش دوم)
داستان آفرینش زن

آفریننده‌ی جهان چون به خلقت زن رسید، دید آنچه مصالح سفت و سخت برای خلقت آدمی لازم است در کار آفرینش مرد به‌کار بُرده و دیگر چیزی نمانده. در کار خود واله گشت و پس از اندیشه بسیار، چنین کرد:

گردی عارض، از ماه و تراش تن، از پیچک و چسبندگی، از پاپیتال و لرزش اندام، از گیاه و نازکی، از نی و شکوفایی، از گُل و سبکی، از برگ و پیچ‌وتاب، از خرطوم پیل و چشم، از غزال و نیشِ نگاه، از زنبور عسل و شادی، از نیزه‌ی نور خورشید و گریه، از ابر و سبک‌سری، از نسیم و بُزدلی، از خرگوش و غرور، از طاووس و نرمی، از آغوش طوطی و سختی، از خاره و شیرینی، از انگبین و سنگدلی، از پلنگ و گرمی، از آتش و سردی، از برف و پُرگویی، از زاغ و زاری، از فاخته و دو رویی، از لک‌لک و وفا، از مُرغابی نر گرفت و به هم سرشت و از او زن ساخت و به مردش سپرد.

پس از هفته‌ای، مرد نزد خدا آمد و گفت: «خدایا! این موجودی که به من داده‌ای، زندگی را بر من تباه کرده. پیشه‌اش پُرگویی است، هیچ‌گاه مرا به خود وا نمی‌گذارد، آزارم می‌دهد، می‌خواهد همیشه نوازشش کُنم، می‌خواهد همیشه سرگرمش بسازم، بی‌خود می‌گرید، تنها کارش بیکاری است. آمده‌ام او را پس بدهم، زیرا زندگی با او برایم امکان‌پذیر نیست. او را از من بازستان.»
خدا گفت: «باشد.» و زن را پس گرفت.

پس از هفته‌ای دیگر، مرد دوباره نزد خدا شد و گفت: «خداوندا! می‌بینم از زمانی که او را به‌تو پس داده‌ام، تنهای تنها شده‌ام. به‌یاد می‌آورم چگونه برایم آواز می‌خواند و می‌رقصید، از گوشه‌ی چشم به‌من می‌نگریست، با من بازی می‌کرد و به تنم می‌چسبید. خنده‌اش گوش‌نواز بود. تنش خُرم و دیدارش دل‌نواز بود. او را به من باز پس ده.»
خداوند گفت: «باشد.» و زن را باز پس داد.

پس از سه روز دیگر بار، مرد نزد خدا شد و گفت: «خدایا! نمی‌دانم چگونه است، اما من به این نتیجه رسیده‌ام که زحمت او بیش از رحمت اوست. پس کرم کُن و او را از من بازپس گیر.»
خدا گفت: «دور شو! هرچه گفتی بس است. برو با او بساز!»
مرد گفت: «اما با او زندگی نتوانم کرد.»
خدا گفت: «بی او هم زندگی نتوان کرد.» آنگاه به مرد پُشت کرد و دنبال کار خود رفت.
مرد گفت: «چه باید کرد؟ نه با او توانم زیست، نه بی او.» [مهپاره، ترجمه: صادق چوبک، انتشارات نیلوفر، چاپ اول،‌ ص. ۲۲ و ۲۳]

* * *
برگشت به فهرست مجموعه‌ٔ شنیداری «مهپاره»

* * *

error: Content is protected !!