نام هادی شفائیه همواره با تاریخ عکاسی معاصر ایران در شکل آکادمیک آن همراه است. رشتهٔ عکاسی در نظام آموزشی ایران به پیشنهاد و همت او شکل گرفت و خود نیز سالها در دانشگاه تهران تدریس این رشته را بهعهده داشت.
بایگانی برچسب: s
حکایت «فروغ فرخزاد» و چاپ کتاب «اسیر»
(اولین اثرم را به امیر عزیزم تقدیم میکنم، تا قضاوت او در مورد من چه باشد! فروغ فرخزاد ۱۳۳۴/۵/۱۵)
دستنویس «فروغ» در تقدیمنامهٔ نسخهای از کتاب «اسیر» به برادر بزرگ خود «امیرمسعود فرخزاد».
این تصویر و زیرنویس آن را فکر کرده بودم به بهانهٔ تاریخ پانزدهم مرداد ماهی که دارد در بخش «همین روز در آنسال» بگذارم. در دوباره خوانی مطالب مربوط به کتاب «اسیر» اما دیدم روایت بخشهایی از آن میتواند ضمن اینکه پیشینهای بر چاپ این کتاب باشد، گزارش وضعیتی از حال و روزگار خود «فروغ» در چمبر هزار خمی که گرفتارش بود هم بشود.
فروغ فرخزاد: مثنوی عاشقانه (مجموعه ترانهها)
احمد شاملو: افق روشن (برای کامیار شاپور)
اعضای خانواده ی «پرویز شاپور»، یکی خودش بود بعد «فروغ» همسرش؛ و «کامیار»، که پسرشان بود. جالب است بدانید «احمد شاملو» چاپ دوم مجموعه شعر «هوای تازه» را به پرویز شاپور تقدیم کرده بود؛ شعر مشهور «مرثیه» (نامت سپیده دمی ست که بر پیشانی آسمان می گذرد؛ متبرک باد نام تو!) را برای فروغ فرخزاد گفته است [+]؛ و «افق روشن» را برای کامیار که آن موقع سه ساله اش بود.
بر درگاه کوه، در معبر بادها (شاملو ـ فروغ)
«برای مامان عزیزم» (فروغ فرخزاد)
عکسی از «فروغ فرخزاد» که در تاریخ پانزدهم فروردینماه ۱۳۳۴ به یادگار برای مادرش امضاء کرده است. در این عکس، فروغ ۱۸ ساله است. تاریخ امضای آن اما مربوط به ۲۱ سالگی اوست.
نامهی «داریوش مهرجویی» به «فروغ فرخزاد»
داریوش مهرجویی کارگردان نامآشنای ایرانی در سال ۱۳۴۴ همزمان با تحصیل در رشتهی فلسفه در دانشگاه UCLA سردبیری نشریهی «پارس ریویو» [Pars Review] را نیز عهدهدار بود. در اولین شمارهی این نشریه او سرودهای از فروغ فرخزاد را ترجمه و بهچاپ رساند.
نامهای دستنویس از داریوش مهرجویی به تاریخ ۵ آوریل ۱۹۶۵ [برابر با ۱۶ فروردین ۱۳۴۴] در دست است که همراه با نسخهای از همان نشریه برای فروغ فرخزاد فرستاده شده است.
فروغ فرخزاد: به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد (مجموعه ترانهها)
فروغ فرخزاد: به علی گفت مادرش روزی (مجموعه ترانهها)
فروغ فرخزاد: رمیده (مجموعه ترانهها)
فروغ فرخزاد: تولدی دیگر (مجموعه ترانهها)
فروغ فرخزاد: هدیه (مجموعه ترانهها)
فروغ فرخزاد: عصیان (مجموعه ترانهها)
فروغ فرخزاد: اندوهپرست (مجموعه ترانهها)
یادنامهٔ «فروغ فرخزاد»
فروغ فرخزاد (مجموعه ترانهها)
تا آنجا که میدانیم «فروغ فرخزاد» فقط یکبار ـ از سر تفنن شاید ـ شعری را به قصد ترانه شدن سرود. ترانۀ «در خموشیهای ساحل» که روی موسیقی «کلیف بارمن» و با صدای «محمد نوری» اجرا شد. شعری که متن آن در هیچیک از پنج مجموعه اشعار او دیده نمیشود. [+]
سرودههای «فروغ فرخزاد» در فراسوی مرزها
تا آنجا که میدانیم «فروغ فرخزاد» فقط یکبار ـ از سر تفنن شاید ـ شعری را به قصد ترانه شدن سروده است. ترانۀ «در خموشیهای ساحل» که روی موسیقی «کلیف بارمن» با صدای «محمد نوری» اجرا شد. شعری که متن آن در هیچیک از پنج مجموعهٔ اشعار او دیده نمیشود. پس، میتوان گفت: فروغ، ترانهسرا نبود. و شاید حتا در زمان نوشتن و انتشار اشعارش فکر نمیکرد بعدها سرودههایی از او آهنگین و به شکل ترانه با صدای خوانندگان مختلف اجرا شود.
طفلک «فروغ» (۷)
«یا تقدیس میکنیم، یا دشنام میدهیم» تیتر گفتوگوی «علی عظیمینژادن» با دکتر «احسان نراقی» است که در شمارهٔ ۳۷ «هفتهنامهٔ نگاه پنجشنبه» چاپ و منتشر شده است.
در یادداشتهایی که برای تکمیل مطلب «طفلک فروغ» جمعآوری کردهام، [+] از جمله نقل قولی هم از ایشان برگرفته از آن نشریه بود با عنوان: «به «فروغ» در بارهٔ روابطش هشدار دادم.» (!) و به این شرح که:
طفلک «فروغ» (۶)
بیش از ده سال پیش توسط یکی از ناشران قدیمی در سوئد کتاب مجعول و مجهولی بهنام «کهرُبا» چاپ و منتشر شد. مجعول! از این بابت که نام افراد در ماجراهایی این رمان «جعلی» است؛ گرچه نشانیهای نویسنده در معرفی آنها سر راست و برای خوانندگان کتاب روشن و گویاست. مجهول! هم، چون نام نویسنده یا نویسندگانش معلوم نیست؛ گرچه حدس و حدیث در بارهٔ آن بسیار است.
طفلک «فروغ» (۵)
«محمد نوری» را بیشتر با ترانهٔ «جان مریم» بهیاد میآوریم. میگفت و نوشتهاند که شعر ساده و صمیمی آن از سرودههای خود اوست. شعر ترانهٔ «در خموشیهای ساحل» را هم بر اساس گفتههای خود او نوشتهاند از «فروغ فرخزاد» است. روایت «محمدعلی سپانلو» از این ترانه اما حکایتی دیگر است.
طفلک «فروغ» (۴)
«اسماعیل نوریعلاء» را بیشتر با عنوان شاعر و منتقد ادبی میشناسیم. در کارنامهٔ فعالیتهای هنری او همچنین کارگردانی دو فیلم بلند در سینمای ایران («مردان سحر» و «مُطرب») وجود دارد. از دیگر فعالیتهای فرهنگی ـ هنری او یکی هم راهاندازی «انتشارات طرفه» بههمراهی «احمدرضا احمدی» و «محمدعلی سپانلو» است.
طفلک «فروغ» (۳)
کتاب «پیر پرنیاناندیش، در صحبت سایه» حاصل نزدیک به شش سال نشست و برخاست، و گفتوگوی «میلاد عظیمی» و «عاطفه طیه» با «هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) است.
طفلک «فروغ» (۲)
«نورالدین سالمی»، پزشک است. در کرج منزل داشته و از دوران نوجوانیاش تعلق خاطری به «احمد شاملو». واسطهٔ خرید خانهای میشود که شاملو سالهای پایانی زندگی خود را در آن گذراند. مناسبات همسایهگری به جای خود، از بابت پزشک بودن هم هر گاه نیازی به فوریتهای پزشکی برای شاملو پیش میآمده، ایشان در دسترس بوده و حاضر به خدمت.
طفلک «فروغ» (۱)
از «سیروس طاهباز» و همسرش «پوران صلحجو» در فرصتی دیگر بیشتر خواهم نوشت. ماجرای شب عروسی این دو نفر اما خود حکایتیست و حاشیههایی داشته که اینجا و آنجا هم روایت شده است و شاید خوانده باشید. دست بر قضا از این شب عروسی چندین عکس وجود دارد که از برکت حضور «فروغ فرخزاد» در آن، به انتشار عمومی هم رسیده است که حتما دیدهاید.
یاد «فروغ» در خط و خاطرهٔ «گلستان»
این تصویر از دستنوشتهٔ «ابراهیم گلستان» اولین بار در سایت فرهنگی «سهپنج» منتشر شد؛ با این توضیح که: «متن اندک زمانی بعد از مرگ فروغ فرخزاد نوشته شده است و تایید کنندهٔ علاقهٔ شدید [ابراهیم] گلستان به فروغ، و نشانگر اندوهاش از مرگ زود هنگام اوست.»