از محسنات مطالعه و بررسی «سفرنامه»ها یکی هم این است که با مطالعۀ آنها میتوان به آداب و عادات و رسم و سنتهای مرسوم در نزد مردم و ملتی که نویسندۀ سفرنامه در گذر از آن کشور، و یا مدت اقامت خود آنها را تجربه کرده و دیده، پی برد. جدا از این مقوله، در مطالعۀ این یادداشتهای سفر، میشود فرهنگ رفتاری و مناسبات اجتماعی حاکم بر آن جامعه را نیز شناخت و دید.
دسته: یادنامهها و یاد ماندهها
کارگاه «بهروز وثوقی» بد مستی «فریدون مشیری»
احمد سیدعلی، بهروز وثوقی، و کوزهکنانی در نمایش مدرسه
عکس از کتاب زندگینامه بهروز وثوقی
حتما برای شما هم پیش آمده که با خواندن یا شنیدن و دیدن چیزی، یاد مطلب و خاطرهای از کسی یا جایی افتاده باشید. گویا به این «تداعی معانی» هم میگویند. بهرحال هر چه که هست، درهم دویدگی و بههم پیوستگی زنجیرهای از یادها و خاطرات است که بهمصداق «میکشد هر جا که خاطرخواه اوست» دست آدمی را میگیرد و با خود تا کجاهای کجا که نمیبرد!
احمد شاملو: مرگ وارتان (صدای شاعر)
«احمد شاملو» در پانویس شعر «مرگ نازلی» در مجموعه شعر «هوای تازه» و به یاد «وارتان» سروده و به چاپ رسیده، دربارۀ او که در تاریخ مبارزات سیاسی ایران «اسطوره ی مقاومت» لقب گرفت، نوشته است:
احمد شاملو (صدای شاعر) مرگ وارتان [نازلی]
امروز (۱۸ اردیبهشت) مصادف است با سالمرگ «وارتان سالاخانیان». آزاده مردی ارمنیالاصل که در باورمندیاش به عدالت اجتماعی و عشقی که به مردم داشت، شکنندهترین شکنجهها را تاب آورد و نشکست. تا نگویند که از یاد فراموشانند؛ در یادمان او «مرگ وارتان» سرودهٔ «احمد شاملو» را با صدای شاعر، و اجرای ترانههایی که بر اساس این شعر اجرا شده را بشنویم.
برخیز ای داغ لعنت خورده! (تاریخچهی سرود انترناسیونال)
گفته میشود تا امروز تنها دو ترانه ـ سرود وجود دارد که بیش از هر آهنگ و سرود دیگری در جهان خوانده و شنیده شده است. اول بخش پایانی از سمفونی ۹ بتهوون بههمراه سرودهٔ An die Freude [در ستایش شادی] از «شیلر» شاعر آلمانی که بهصورت آواز جمعی خوانده میشود و ما ایرانیها آن را با نام «کورال شادی» میشناسیم؛ و دوم سرود «انترناسیونال»، که با روز جهانی کارگر در اولین روز از ماه مه عجین شده است.
ادامه خواندن برخیز ای داغ لعنت خورده! (تاریخچهی سرود انترناسیونال)
ایرج جنتیعطائی: همسال نعرهی نه! (برای زندان اوین)
آنچه از پیشینهٔ نام «زندان» در ادبیات فارسی و به ویژه در گسترهٔ شعر به یاد داریم، شاید از سرودههای «مسعود سعد سلمان» (زندانی سالیانِ «قلعۀ قهقه») شروع شود تا به قصیدۀ معروف «بهار» در تعریف زندانهای رضاشاهی برسد. در دوران معاصر ما نیز اسمی از «زندان اوین» در یکی دو سروده از شاعران نوپرداز آمده که یکی از آن دو، شعری از «ایرج جنتیعطائی» است.
ادامه خواندن ایرج جنتیعطائی: همسال نعرهی نه! (برای زندان اوین)
رقص گیسو «دلکش»، آشفتهحالی «بیژن جزنی»!
ترانهها را بنا به اقتضا میشود در گروههای موضوعی مختلف هم دستهبندی کرد، که خب البته ما قصد آن را ـ دستکم حالا و در اینجا ـ نداریم. فقط به اشاره بگوییم و یاد کنیم از ترانههایی که خود، جدا از شعر و آهنگ و صدای خوانندهاش، با بعضی از حوادث تاریخی، در عصر نسلی که ما بوده باشیم گره خورده و دستمایۀ بهیادآوری آن واقعۀ خاص برای شنوندۀ آن ترانه است.