یادمان اسفندیار منفردزاده (نفرین)

فیلم نفرین ناصر تقوایی

کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس: ناصر تقوایی، دستیار کارگردان: محسن تقوایی، مدیر فیلم‌برداری: نعمت حقیقی، دستیار فیلم بردار: جمشید فرحی، سرپرست گویندگان: سعید مظفری، گویندگان: منوچهر اسماعیلی (به‌جای بهروز وثوقی)، محمدباقر توکلی (به‌جای محمدتقی کهنمویی)، محمود نوربخش (به‌جای جمشید مشایخی)، نیکو خردمند (به‌جای فخری خوروش)، امور فنی: استودیو میثاقیه، صدا: روبیک منصوری، دستیار: رضا قویدل، تدوین‌گر: عباس گنجوی، موسیقی متن: اسفندیار منفردزاده، مسؤول لابراتوار: بهرام مؤمنی، عکاس: عبدالله رسول‌نژاد، تیتراژ: فریدون فرشباف، تدارکات: حسن نورهانی، کیوان زند، تهیه‌کنندگان: محمدتقی شکرایی، ناصر تقوایی، بازیگران: بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، فخری خوروش، محمدتقی کهنمویی، نوروزی، نریمان، شیری‌فرد، علی دهقان، مدت‌زمان: ۱۰۱ دقیقه، محصول: سینما تئاتر رکس، سازمان سینمایی هفت، سال نمایش: ۷ آذر ۱۳۵۲ در سینمای: کاپری.

پیرمردی (محمدتقی کهنمویی) یک کارگر نقاش ساختمان (بهروز وثوقی) را از آبادان به جزیرۀ مینو می‌برد تا خانۀ اربابش (جمشید مشایخی) را، که پسر شیخ جزیره است و عقل‌باخته و الکلی است، رنگ‌آمیزی کند. ارباب که زندگی پُررخوتی دارد قادر به همراهی با همسر جوان و نجیبش (فخری خوروش) نیست. زن، به‌رغم این‌که معتقد است شوهرش زندگی او را تباه کرده، به کمک پیرمرد وضع خانه و مزرعه را رونق می‌دهد؛ اما به‌تدریج تنهایی‌اش او را به کارگر جوان نزدیک می‌کند. مرد که خود را از همسرش محروم‌شده می‌بیند با گلولۀ تفنگ اجدادی کارگر را به‌قتل می‌رساند و زن به‌تلافی شوهر را از پا درمی‌آورد و بر جسد هر دو مویه می‌کند. [عباس بهارلو، فیلم‌شناخت ایران، جلد اول]

* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:

یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»

* * *

یادمان اسفندیار منفردزاده (گوزنها)

فیلم گوزنها

دیدن و شنیدن بعضی چیزها برای ما یادآور چیز دیگری هستند. مثل تاریخ امروز که برای بزرگترهای ما یادآور کودتای ۲۸ مرداد در سال ۳۲ است؛ یا دیدن فیلم «گوزنها» برای نسل امروز که از سال ۵۷ تا همیشه‌ی تاریخ یادآور فاجعه‌ی سینما رکس آبادان است. جنایتی که هنگام نمایش فیلم گوزنها رخ داد. و از قضا آن روز هم ـ مثل امروز ـ ۲۸ مرداد بود.

ادامه خواندن یادمان اسفندیار منفردزاده (گوزنها)

کی می‌دونه «قیصر» این‌روزا کجاست؟

بهروز وثوقی گوزنها

این روزا «گوزن»‌و [+] سر نمی‌بُرن
می‌شکنن شاخش‌و می‌فرستن تو باغ
این روزا طاق‌و نمی‌ریزن سرش
سر گله‌شون‌و می‌کوبن به طاق

آخر نمایشا عوض شده
همه نقش هم‌و بازی می‌کُنن
اونایی که چشم‌شون به «قدرت»ه
هم‌پیاله‌هاش‌و راضی می‌کُنن

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب
دل «طوقی» [+] واسه کی پر می‌زنه؟
اگه «فرمون»‌و یه شب دوره کُنن،
چندتا چاقو پشت «قیصر» [+] می‌زنه؟

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب
«داش‌آکل» [+] به عشق کی سر می‌کُنه؟
اگه «رستم»‌و ببینه روی خاک
پشتش‌و بازم به خنجر می‌کُنه؟

پای روضه‌ی خودت [+] گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگی‌یه
دوره‌ای که عاقلاش زنجیرین
«سوته‌دل» [+] شدن یه دیوونگی‌یه

این روزا دوره‌ی غیرت‌‌کُشی‌یه
کی می‌دونه «قیصر» این‌روزا کجاست؟
بُکشی و نکُشی، می‌کُشنت!
این‌جا بازارچه‌ی «آب‌منگل‌»ی‌هاست [+]

* * *

این‌که شاعری بتواند در سروده‌اش نام آثار کسی را طوری بیاورد که هم در وزن و قافیه شعر بنشیند و هم معنا و پیام داشته باشد حتما هنر است و حتی شاید این فن، در شعر و سرایش، نام خاصی هم داشته باشد.

من که راوی این حکایات هستم خود چندان بهره‌ای از فن و هنر شاعری ندارم و  هنوز نمی‌دانم شعر، «فن» است یا «هنر»، ولی به‌نظرم شاعری که در سروده‌اش به اشارت یا تمثیل، از کار و آثار کسی نام می‌برد حتما روی آگاهی شنونده یا خوانندۀ شعر خود حساب کرده است. یعنی شاعر فرض را بر این می‌گذارد که مخاطب او قبلا با نام یا خود آن آثار آشناست و سابقۀ آن‌ها را در حافظه به‌یاد دارد.

نمونۀ سروده‌هایی از این دست، یکی هم ترانۀ «قیصر» با صدای «داریوش اقبالی» با شعری از «روزبه بمانی» و آهنگی از «علیرضا افکاری» است که با پیش درآمدی بر ملودی ترانۀ فیلم «گوزن‌ها» ساختۀ «اسفندیار منفردزاده» اجرا می‌شود. نکتۀ ظریفی که در این ترانه وجود دارد این‌ است که شاعر و آهنگ‌ساز آن در ایران زندگی می‌کنند و گمانم اولین کار مشترک بین هنرمندان داخل کشور با خوانندگان مقیم خارج از ایران باشد.

پیش از این البته بوده‌اند از ترانه‌سرایان جوان ساکن ایران کسانی که از اشعارشان سروده‌هایی هم برای اجرا در اختیار آهنگ‌ساز یا خواننده‌ای مقیم خارج گذاشته‌اند. ولی «آلبوم دنیای این‌روزهای من» فصل تازه‌ای از نوع همکاری هنرمندان داخل و خارج است.

ترانۀ «قیصر» یکی از ترانه‌های این آلبوم است که شاعر در آن تعدادی از فیلم‌هایی که «بهروز وثوقی» در آن ایفای نقش کرده را به اشاره و تمثیل آورده است.

شنوندۀ این ترانه اگر فیلم «گوزن‌ها» را دیده باشد و آن شاخی که از «سید» شکستند را بشناسد، و یا صحنۀ پایانی این فیلم و بارش بی‌امان گلولۀ تیراندازان حکومتی و  ریزش سقف اتاقی که «قدرت» و «سید» در آن پناه گرفته‌اند را به‌یاد بیاورد حتما که رابطۀ حسی و معنایی بیشتری با شعر برقرار می‌کند.

همین‌طور صحنۀ معروف ته استکان به‌هم زدن و هم‌پیاله شدن «سید» و «قدرت» (با بازی فرامرز قربییان بازیگر سینما و سریال‌های ماه‌رمضانی تلویزیون جمهوری اسلامی)، را در این فیلم باید باز به‌خاطر آورد تا به استعارۀ نهفته در بند دوم این شعر رسید.

باید با «طوقی» از بلندای بام‌ خانه‌های قدیمی کاشان پرید تا به راز دلدادگی «داش‌آکل» و شرارت «کاکا رستم» (با بازی بهمن مفید) رسید. بغض مجید جوبگرد «سوته‌دلان» از این‌که اهل منزل به روضه می‌روند و او را نمی‌برند، صدای «منوچهر اسماعیلی» که فریاد عاصی «قیصر» بود رو به «خان‌دایی» که: «نزنی، می‌زننت»، کشته شدن «فرمان» غیرتمند (با بازی ناصر ملک‌مطیعی) به دست و دشنۀ برادران «آب‌منگل» و حس و فضای سنگین این صحنه‌ها را باید به خاطر داشت تا وقتی در مصراع آخر ترانه می‌شنویم: «این‌جا بازارچۀ آب‌منگلی‌هاست» دستگیرمان شود که شاعر و آهنگ‌ساز ساکن ایران با این شعر و در این ترانه چه می‌خواهند بگویند.

لذت کشف این معنا، پاداش به‌یاد نگه‌داشتن آن‌همه تصویر و صداست در طول این‌همه سال‌ها.

باری در این ترانه یک‌سو همدستی «برادران آب‌منگل» است با هم و سوی دیگر پشت شکسته از زخم خنجر «فرمان». اوج آن اما طنین فریاد کمک‌خواهی مردی ‌که می‌گوید: (کجآآآیی قیصر که داداش‌تو کُشتند).

کی می‌دونه «قیصر» این‌روزا کجاست؟

* * *
مجموعه‌ای شنیداری، دیداری و خواندنی در باره‌ی فیلم «قیصر»

* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:
یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»

* * *

یادکارنامه (کرنولوژیکال) «بهروز وثوقی»
یادکارنامه (کرنولوژیکال) «علی حاتمی»
یادکارنامه (کرنولوژیکال) «بهرام بیضایی»
یادکارنامه (کرنولوژیکال) «ایرج جنتی‌عطایی» و «ابی»

* * *

تک‌گویی‌های ماندگار (طوقی)

چنگیز جلیلوند

واگویه‌های «سید مرتضی» در فیلم «طوقی» یکی از چند تک‌گویی ماندگار در سینمای ایران است. بهروز وثوقی بازیگر نقش سید مرتضی در تعریف خاطره‌ای از فیلمبرداری این صحنه آن را «یکی از قشنگ‌ترین بخش‌های فیلم» می‌داند. آنچه ناگفته ‌مانده، اما ما می‌دانیم نقش «چنگیز جلیلوند» در اجرای استادانه‌ی این تک‌گویی در آن صحنه است.

ادامه خواندن تک‌گویی‌های ماندگار (طوقی)

تورقی در کتاب زندگینامه‌ی بهروز وثوقی (۴)

«بهروز وثوقی» و «ناصر ملک مطیعی»
در یک صحنۀ فیلم نشده از «قیصر»

 سیطرۀ «داش‌مشدی»های «گردن کلفت»!

ادامه خواندن تورقی در کتاب زندگینامه‌ی بهروز وثوقی (۴)

تورقی در کتاب زندگینامه‌ی بهروز وثوقی (۱)

این‌روزها همانطور که خوانده و می‌دانید و خبردار شده‌اید، کتاب زندگی‌نامۀ «بهرزو وثوقی» بازیگر توانا و مشهور سینمای ایران، بعد از مدت‌ها انتظار چاپ و منتشر شد. کتاب به نثر و نوشتار «ناصر زراعتی» است که خود دستی در داستان‌نویسی معاصر و نقد فیلم دارد.

ادامه خواندن تورقی در کتاب زندگینامه‌ی بهروز وثوقی (۱)

کارگاه «بهروز وثوقی» بد مستی «فریدون مشیری»

احمد سیدعلی، بهروز وثوقی، و کوزه‌کنانی در نمایش مدرسه
عکس از کتاب زندگی‌نامه بهروز وثوقی

حتما برای شما هم پیش آمده که با خواندن یا شنیدن و دیدن چیزی، یاد مطلب و خاطره‌ای از کسی یا جایی افتاده باشید. گویا به این «تداعی معانی» هم می‌گویند. بهرحال هر چه که هست، درهم دویدگی و به‌هم پیوستگی زنجیره‌ای از یادها و خاطرات است که به‌مصداق «می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست» دست آدمی را می‌گیرد و با خود تا کجاهای کجا که نمی‌برد!

ادامه خواندن کارگاه «بهروز وثوقی» بد مستی «فریدون مشیری»

error: Content is protected !!