« صفحهٔ لاکی »
صفحۀ عتیقۀ لاکی، کو وسیلهیی که بخواند؟
با نگارۀ سگ و بوقش، حیف اگر خموش بماند
این سگ نشسته به زانو، گو بلاید از سر نیرو
یار غار عهد کُهن را، بل ز خواب خوش بپراند
« صفحهٔ لاکی »
صفحۀ عتیقۀ لاکی، کو وسیلهیی که بخواند؟
با نگارۀ سگ و بوقش، حیف اگر خموش بماند
این سگ نشسته به زانو، گو بلاید از سر نیرو
یار غار عهد کُهن را، بل ز خواب خوش بپراند
شعری «زنانه» از زبان «سیمین بهبهانی» با صدای «پوران»
«سیمین بهبهانی» در ضمن از جمله ترانهسرایان خوب و قدیمی است. مجموعهای ارزنده از اشعارش که به دلمشغولی و برای ترانه شدن سروده، یادگار دورهای پر کار از اوست که با صدای خوانندگان مشهور آن دوران در دست ماست. در این دو سه دهۀ اخیر اما دغدغههای فکری او بیشتر مسائل اجتماعی روز را در بر میگیرد. پس به «شعر» شکلی از «رسانه» داده و ترانه شدن سرودههایش را به اهل آن سپرده است.
گاهی تاریخی که شاعر پای سرودهاش میگذارد مفسری گویا بر معنا و شناسانندهٔ مخاطب شعر برای خواننده است. قطعهٔ «خاک مرا به باد مده» را سیمین بهبهانی در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ سروده است.
شب صحبت
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: رضاقلی ملکی
خوانندگان: عارف و رامش
عارف:
ساقی امشب از آن مینا
جامی پُر کُن بهسلامتِ ما
رامش:
از غم رَستَم،
وز این شادی مستم مستم
که تو یار منی، به کنار منی
عارف:
به دو چشمم پا نهادی، جلوه دادی بر سرایِ من
ز جهان بیگانه گشتم تا تو باشی آشنایِ من
رامش:
دل و دینم شد ز دستم
ز میِ عشق تو مستم
تو گلی، من خارم ای گل
تو بُتی، من بُتپرستم
نروم از سرای تو، به دامنت نهادهام سر
که حلقهی زر به دست من کردی
عارف:
نکشم پا ز کویِ تو، به هستیام تو جلوه دادی
که عشق و شادی به همره آوردی
همخوان:
ساقی امشب، از آن مینا
جامی پُر کُن بهسلامت ما
ساقی امشب از این شادی
رخسارِ ما شده آینهای ز محبتِ ما
چه خوش است و بُوَد شبِ صحبتِ ما
* * *
یادنامهی «سیمین بهبهانی» در این سایت
* * *
چرا، چرا خدایا
(گلهای رنگارنگ ۴۶۳)
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: رویا
غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا
نه انتظار آرزو، نه عشق و آشنایی
وجودِ من گرفته خو به محنتِ جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا
در سکوتِ شبها،
بینصیب و تنها،
به دامن صحرا
نشستم و گذشته را بهانه کردم
سرشکِ غم ز دیدگان روانه کردم
فراموشم مکن دگر
که همچو می در جوشم
مکن نظر به ظاهر خاموشم
چه بیسامان در این بلا
به دست موج و طوفان شدم رها
غمم ندارد پایان
نه انتظار آرزو، نه عشق و آشنایی
وجودِ من گرفته خو به محنتِ جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *
یک روز خوش
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: مرضیه
گل پونه کرده
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: صحرا نورد
خواننده: پوران شاپوری
از آشیان پر گیرم
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: منوچهر لشگری
خواننده: عهدیه
پیام تمنا (مرغ توفان)
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: رضا یاوری
خواننده: مرضیه