ترانه ـ سرودههای «ویکتور خارا»
ترجمۀ «احمد شاملو» و «محمد زرینبال»
دکلمه و صدای «مظفر مقدم»
ادامه خواندن احمد شاملو ـ مظفر مقدم (ویکتور خارا) انسان خالق است
ترانه ـ سرودههای «ویکتور خارا»
ترجمۀ «احمد شاملو» و «محمد زرینبال»
دکلمه و صدای «مظفر مقدم»
ادامه خواندن احمد شاملو ـ مظفر مقدم (ویکتور خارا) انسان خالق است
علی حاتمی را که «ایرانیترین فیلمساز سینمای ایران» خواندهاند؛ میتوان استادِ بیبدیل خلقِ «تکگوییهای ماندگار سینمای ایران» نیز دانست. نمونههای درخشانی از این تکگوییها که او در فیلمهایش برای ما به یادگار گذاشت را بخوانید و ببینید.
«آدمها»
شعر ترانه از: فریدون مشیری
موسیقی: اسفندیار منفردزاده
ترانهخوان: داریوش اقبالی
در تقویم ایرانی، هفت روز هفته، با روز شنبه شروع میشود. در کارنامۀ ترانهسرودههای «شهیار قنبری» اما با «جمعه»، در سال ۱۳۵۰. ترانۀ «هفتۀ خاکستری» سه سال بعد از «جمعه» سروده شده است.
تاجالسلطنه دختر ناصرالدینشاه قاجار، و مادر او توران السلطنه دخترعموی شاه بود. در حرمسرا، دایهای از کنیزان سیاه دربار او را بزرگ کرد. در حرمسرا، دایهای از کنیزان سیاه دربار او را بزرگ کرد. هفتساله بود که به مکتب فرستاندش. دو سال بیشتر به مکتب نرفت. اگرچه عزیزالسلطان، ملیجک معروف، دلباخته و خواهان او بود، اما دخترک را به حسنخان شجاعالسلطنه، پسر محمدباقر خان سردار اکرم، شوهر دادند که او نیز کودکی بود همسن و سال تاجالسلطنه.
در مرور تاریخ ادبیات معاصر ایران و در حوزۀ شعر، آنجا که به نام زنان شاعر میرسیم، چند اسم مشخص وجود دارد که در جایگاه و اعتباری که دارند جای شک و شبهه نیست.
«پروین اعتصامی»، «فروغ فرخزاد» و «سیمین بهبهانی» نام سه شاعر پیوند خورده به تاریخ ادبیات معاصر ما هستند و البته مورد قبول همگان. آمیزهای از این سه شخصیت در شعر و زندگی، شاید عالمتاج قائممقامی باشد که «ژاله» تخلص میکرد. او آنجا که با «چرخخیاطی» گفتوگو میکند و با «سماور درد دل»، یادآور پروین است. در «دوری از فرزند»، فروغ را میماند و در «پیام به زنان آینده» و «اشتلم»، انگار که کنار سیمین ایستاده.
در جبعۀ موسیقی زیر چند ترانه با صدای «منوچهر سخایی» را به انتخاب راوی این حکایت میشنوید. ترانههایی کمتر شنیده شده که در شعر و آهنگ، وزن و وقار خاص خود را دارند و به نظر من بخشی از اعتبار موسیقی پاپ ایران هستند.
در معرفی «سهراب سپهری» بعد از نام او معمولا اول «شاعر» و بعد «نقاش» آورده میشود. «سهراب سپهری شاعر و نقاش ایرانی در پانزدهم مهرماه سال ۱۳۰۷ در کاشان متولد شد.»
دلیلش شاید اینکه طرح و تابلوهای نقاشی او را در ایران کمتر کسی از نزدیک دیده است. مگر به شکل تصویری و چاپ شده در کتاب و کارت و سایتهای اینترنتی. کتابها و سرودههایش اما بیشتر در دسترس بوده و هست.
از «صدای بیصدا» تا «سکوتم را مکن باور»
(یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»)
نوشتن در بارۀ «اسفندیار منفردزاده» سخت نیست. او آدمی سر راست است. با تربیت و مرامی برآمده از «حرمت مردم» و «رفاقت» که از محلهای قدیمی با ساخت و بافتی از «زورخانه» و «بازارچه» و «بچهمحل» میآید. در تمام این راه هفتاد سالهای هم که آمده، از «مردم» به معنای عام آن جدا نبوده و نمانده است.
نوشتن به کارهای او که میرسد اما چندان ساده و سر راست نیست. کارنامۀ فعالیتهای هنری او چندین بخش دارد و متنوع است. کارنامهای که به سه دورۀ نوجوانی، جوانی و میانسالی او تقسیم میشود و کارهای هر دوره پیوندی ظریف با تب و تابهای سیاسی ـ اجتماعی زمانۀ خود دارد و رنگگرفته از نگاهی نوجو و گاه حتی ماجراجویانه و بدعتگذار اوست.
آنچه در زیر میخوانید اما به بهانۀ «هفتاد سالگی اسفندیار منفردزاده» است و بیشتر یادداشتی سردستی از یادداشتهای من راوی این حکایت است [+] که فهرستوار نوشتهام تا روزی فرصتی درخور و آنچنان که باید دست دهد و با وقت و حوصلۀ استاد جور بیاید و بنشینیم تا باقیاش را هم خود او تعریف کند و ما کتابت کنیم.
* * *
[ ۱۳۴۷ ] ـ تا اینجا ده سال کار موسیقی در رادیو، تنظیم و رهبری ارکستر دانشگاه تهران در اجرای «اپرای فتح بابل» و «اپرای تختجمشید» اثر دکتر «رضا ناروند» کافی است تا به این فکر و ایده رسید که به مقولۀ موسیقی جدیتر و علمی نگاه کند. پس امکانی که برای تحصیل موسیقی در آلمان مهیا شده را باید دریافت.