از سر اتفاق به تصویر صورتجلسهای مربوط به «اشیاء متعلق به مرحوم نیما» برخوردم. فهرستی از چند کتاب، دورههایی از مجلات و دستنویسهای متعلق به نیمایوشیج که برای عرضه به سازمان میراث فرهنگی تهیه شده است. احتمالا جهت خریداری این اقلام از سوی آن سازمان برای حفظ و نگهداری در «موزهٔ نیما».
بایگانی برچسب: s
نیمایوشیج: ای اسب راهوار (به زبان مازنی)
اهل ادب و علاقهمندان به شعر، نیمایوشیج را بیشتر با سرودههای او به زبان فارسی بهیاد میآورند. نیما که زادهٔ یوش در مازنداران بود اما سرودههایی به زبان مادری خود «مازنی» [طبری] دارد که در مجموعهای با نام «روجا» چاپ شده است.
تکچهرههای مشهور «نیمایوشیج» از «هادی شفائیه»
میدانیم که نیمایوشیج اشعار زیادی سروده است. و من و شما هم البته کم از سرودههای این شاعر نامی نخواندهایم؛ اما اگر از ما بپرسند کدامیک از آنها را به یاد دارید؟ شاید پیش از همه، «آی آدمها»، «تو را من چشم در راهم» و «مهتاب» را به یاد بیاوریم. امروزه بیتهایی از این سرودهها حتی ضربالمثل شده است. (این از اشعار نیمایوشیج.)
حکایت آخرین عکسی که از «نیمایوشیج» گرفته نشد!
سابقهٔ مومیامی کردن اندام پادشاهان شاید به زمان فراعنهٔ مصر باستان برسد یا بیشتر. در قرن اخیر قالبگرفتن از سیمای اهل هنر و سیاست با موم یا گچ هم مرسوم شده است. پیشینهٔ تهیهٔ ماسک از چهرهٔ نامآوران در ایران را اما باید در فرصتی جستوجو کرد و نوشت.
حکایت «کیف چرمی» نیمایوشیج!
عکس بالا (نیما، یکنفر در آب) نخستینبار در هیجدهمین سالگشت درگذشت نیمایوشیج، روی جلد هفتهنامهٔ «جوانان رستاخیز» [شماره ۱۲۴، پنجشبنه ۱۵ دیماه ۱۳۵۶] منتشر شد.
نیمایوشیج: تو را من چشم در راهم (مجموعه ترانهها)
از مشهورترین اشعار نیمایوشیج یکی هم سرودهٔ «تو را من چشم در راهم» است. تقریبا در تمام شعرخوانی از سرودههای نیما که به بازار آمده است خوانش این شعر وجود دارد. جملهٔ «تو را من چشم در راهم» را بر تابلوهای هشدار به رانندگان در خروجی بزرگراههای اغلب شهرهای ایران دیدهایم. و شاید حتی بر شیشه و سپر پشت اتوبوسهای مسافربر و کامیونهای باربری. از اینروست که این جمله، و آن شعر برای بسیاری از ما آشنا است.
حکایت اولین عکس «نیمایوشیج» به روایت «هادی شفائیه»
تصاویری که از «نیمایوشیج» به دست هنرمند عکاس «هادی شفائیه» ثبت شده است، برای بسیاری از ما چشمآشنا و شناختهشده است. ماجرای اولین عکسی که او از این شاعر نامآشنا گرفت را اما شاید کمتر کسی شنیده یا به یاد داشته باشد. حکایت مربوط به ثبت این عکس و عاقبت آن را به روایت خود عکاس بخوانید.
نیمایوشیج: برف (مجموعه ترانهها)
شرح حال نیمایوشیج به قلم خودش!
شرححال نیمابوشیج بقلم خودش
در شماره فردا صبح آژنگ نیمایوشیج شرح حال خود را نوشته است.
نیمایوشیج: ریرا (مجموعه ترانهها)
ریرا
ریرا . . . صدا میآید امشب،
از پشت«کاچ» که بندآب
برق سیاه تابش، تصویری از خراب،
درچشم میکشاند،
گویا کسیست که میخواند.