نقش حقیقت
شعر: [نورالله همایون]
آهنگ: [جواد بدیعزاده]
خواننده: مرضیه
نقشی از حقیقت است هرچه در جهان
سایهی طبیعت است سقف آسمان
وآنچه بنگری
گل در کنار جو، بلبل به های و هو،
می در دل سبو، بادِ نوبهار
در سایهی گلی، بیداد بلبلی،
یا فریاد مستانه به نغمههای تار
باشد این جهان چو آینه، جز صُوَر ندیده کس در آن
وآنچه بنگریم ما آینه، دل بر آن منه،
که باشد آن نقش مستعار
نقد روان خود، هرگز پی هوا،
از کف برون مکُن گر عاقلی دلا،
کین دور فلک میکُند آخرت شکار
چو مرغکِ نادان،
تو از چه رو جان را کِشی به زنجیرش
چرا شوی ای دل نشانهی تیرش
کجا ببندد عاقل به عشوهی دنیا دل
هرگز کس نشان ندیده از وفا
چون جز این نبوده بوده تا دور روزگار
ای دل مخور فریب از نقشِ حقیقت
مده ز کف دل در پی صورت
منه قدم جز در ره سیرت
که به مِهر جهان نَبوَد اعتبار
طبعی بههم رسان تا با همه سازی
اگر به جان دادی راه بازی
وگرنه راهی طی چو حقپرستان کُن
به عالم از همت بُگذَر زیر پا گذار
* * *