با صدای «پریسا» از قلب حافظیه تا «سوته‌دلان»

پریسا خواننده فاطمه واعظی

یاد آوردن پریسا (فاطمه واعظی) شاید برای خیلی‌ها تصویری از او پوشیده در لباس ساده و سفیدرنگ با موهایی صاف باشد که بر بلندای پله‌های حافظیه در میان حلقهٔ مردان نوازنده‌ٔ موسیقی ایرانی نشسته است. نگینی روشن در شبی از شب‌های جشن هنر شیراز در نیمهٔ دههٔ پنجاه.

ادامه خواندن با صدای «پریسا» از قلب حافظیه تا «سوته‌دلان»

یادی از «اسفندیار منفردزاده» در زادروز او

اسفندیار منفردزاده

امروز (۲۴ اسفند ماه) سالرروز تولد اسنفدیار منفردزاده است. او از معدود هنرمندانی است که هم در خاطرات نسل پیش جایگاهی ارجمند دارد و هم مورد علاقه و احترام نسل جوان امروز است. این یادداشتها مربوط به یازده سال پیش و بهانه‌ی نوشتن آنها هفتادمین سالگشت تولد او بود.

ادامه خواندن یادی از «اسفندیار منفردزاده» در زادروز او

«سنگ صبور» به‌روایت «صادق هدایت» با صدای «بهروز وثوقی»

اسفندیار منفردزاده بهروز وثوقی

امروز (۲۰ اسفند ماه) سالروز تولد «بهروز وثوقی» است. بازیگری که توانایی‌اش در هنر دوبله و صدا پیشگی هم کم از نفش‌آفرینی‌هایش در سینما نیست. او چند سال پیش در همراهی با ایده‌ای از «اسفندیار منفردزاده» چند داستان کوتاه از نویسندگان معاصر را خواند که «قصه‌ی سنگ صبور» از صادق هدایت یکی از آنها بود. با شادباش و آرزوهای خوب برای او.

ادامه خواندن «سنگ صبور» به‌روایت «صادق هدایت» با صدای «بهروز وثوقی»

هوشنگ ابتهاج: در خلوت غم (برای حسین تهرانی)

هوشنگ ابتهاج در خلوت غم

به مناسبت اولین سال درگذشت حسین تهرانی در سال ۱۳۵۲ ترانه‌ای به‌نام «در خلوت غم» از ساخته‌های فرامرز پایور با شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) در تالار رودکی به یاد استاد اجرا شد. همین ترانه را مرضیه در رادیو اجرا کرده است. (برگرفته از برنامه رادیویی گلچین هفته شماره ۱۹)

به وفایت که به جایت، صنما کس ننشانم
به جمالت که خیالت، نرود از دل و جانم

به غمت که مرا جز غم تو، شب همه شب، همنفسی نیست
به غمت که در این خلوت غم، همدم من، جز تو کسی نیست
چه کُند مانده و تنها دلِ تنگی که مراست
من و این گریه‌ی شب‌ها، که همین گریه دواست

تو کجایی، تو کجایی که ببینی ز جدایی دل تنگم چه کشید
تو نداری سر یاری، چه ثمر زین همه زاری که به جایی نرسید

من و این گریه‌ی شب‌ها که همین گریه دواست
چه کُند مانده و تنها دلِ تنگی که مراست

* * *
یادنامه‌ی «هوشنگ ابتهاج» (سایه)

* * *

کجایی پاییزی؟ (ترانه‌ای برای آذر شیوا)

آذر شیوا بازیگر سینما

کجایی پاییزی؟ (ترانه‌ای برای آذر شیوا)
به احترام همه زنان سینمای ایران، از روح‌انگیز سامی‌نژاد تا امروز
از نمایشنامه «آدامس‌خوانی»

کلام: محمد رحمانیان
آهنگ: امیر عظیمی
خواننده: اشکان خطیبی

ستاره‌ای گم شد، کبوتری پر زد
یکی کلاکت‌ [Claquette] رو پلانِ [Plan] آخر زد
حالا تو تنهایی، خُرد و خراب و مست
یکی تو رو کات [Cut] کرد، یکی صدات‌و بست
سلطان قلب‌هایی جوونی تا پیری
اما مثل درخت، ایستاده می‌میری
تو فیلم روسپی که دلها رو می‌بُردی
با قائم‌مقامی و بیک ایمانوردی
من عاشقت بودم درست مثل فردین
با گریه می‌گفتی: «همه‌تون نامردین!»
اما تو جا موندی تو نوبتِ اکران
صدای هَپی‌اِند [Happy end] میاد روی پایان
کجای پاییزی تو مهرِ بی‌پروا؟
آبانِ پُر لُکنت؟ یا آذرِ شیوا؟

ارجاعات ترانه:
● فیلم سلطان قلبها / کارگردان و بازیگر: محمدعلی فردین
● فیلم درختان ایستاده می‌میرند / کارگردان: امیر شروان
● فیلم روسپی / کارگردان: عباس شباویز / بازیگران: جواد قائم‌مقامی / رضا بیک‌ایمانوردی

یاداشت و توضیح راوی:
در توضیح این شعر و ترانه نخست باید از فرح سلطانی نقاش معاصر بگوییم و ۲۲ تابلو نقاشی‌های او که ترکیبی از بسته‌بندی آدامس‌های قدیمی با فریم‌های انسانی با هدف برانگیختن حس نوستالژیک در بیننده است.

او در مصاحبه‌ای گفته است: «آدامس چیزی است که برای همه ما در دسترس است و همه ما در مقطعی از زندگی‌مان و در کودکی از جویدن آن لذت می‌بردیم. در مسیر فکر کردن به گذشته و نوستالژی‌هایش به این هم فکر کردم که ما همیشه از این دوران با عنوان‌هایی مثل «طعم کودکی» و «طعم لحظه‌ها» یاد می‌کنیم. با این حساب آدامس می‌توانست موضوع خوبی برای این مجموعه نقاشی‌ها باشد، چون هم طعم دارد و هم بو و نشانه‌ای از لحظه‌هایی است که همه ما در دوران کودکی داشته‌ایم. بنابراین این مجموعه را «طعم نوستالژی کودکی من» نامگذاری کردم.»

بعد از فرح سلطانی نقاش به محمد رحمانیان نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر می‌رسیم. او در نمایشگاهی از کارهای فرح سلطانی با دیدن تابلو نقاشی‌های آدامسِ او به این ایده می‌رسد نمایشنامه‌ای بنویسد که ماجراهای آن به «آدامس» مربوط یا ختم شود و در زمان روایت آن ماجرا توسط بازیگران، اسلایدی از این نقاشی‌ها هم در پس‌زمینه‌ی صحنه به نمایش در آید. تئاتری که با نام «آدامس‌خوانی» در مرداد ماه سال ۱۳۹۵ به روی صحنه رفت. یکی از اپیزودهای این نمایش به ماجرای آدامس‌فروشی آذر شیوا بازیگر سینمای ایران بود.

آذر شیوا در سال ۱۳۴۹ در حرکتی اعتراضی به ابتذال در فیلم‌های فارسی، مقابل دانشگاه تهران به فروش آدامس پرداخت. ماجرای او به روزنامه‌ها کشیده شد و خبرنگاران، از اهالی سینمای ایران درباره‌ی این موضوع نظرخواهی کردند، بسیاری از دست‌اندرکاران سینما اعترض او را به این شیوه نوعی بازی تبلیغاتی دانستند. حرکت آذر شیوا اما تبلیغاتی نبود. او عطای بازیگری را به لقای فیلمفارسی‌سازان بخشید و برای همیشه از سینمای ایران دور شد تا جایی که سال‌های بعد حتی از ایران مهاجرت کرد و در فرانسه اقامت گزید.

مهتاب نصیرپور که در این نمایش نقش آذر شیوا را ایفا می‌کرد در مصاحبه‌ای گفته است: «بخشی از تاریخ سینمای ما با حضور آذر شیوا رقم می‌خورد و اعتراضی که او به شرایط سینما در دهه ۵۰ کرده است. تلاش ما این بوده که در این نمایش با نام بردن از آذر شیوا به او، و امثال این هنرمند نشان دهیم نسل جوان بعد از انقلاب هم به یاد آنها هستند.»

● پادکستی شنیدنی در باره‌ی زندگی هنری و شخصیت آذر شیوا [در اینجا بشنوید.]
● ویدیوی ترانه همراه با صحنه‌هایی از فیلم‌های آذر شیوا را [اینجا در یوتیوپ ببینید.]

* * *

ترانه‌شناسی جمشید ارجمند

جمشید ارجمند

جمشید ارجمند را دوستداران سینما به‌عنوان منتقد فیلم، خوانندگان مطبوعات به‌عنوان سردبیر بخش هنری ماهنامه‌ی رودکی، و اهالی کتاب در مقام مترجم، نویسنده‌ و ویراستار دهها کتاب معتبر می‌شناسند. او اما سراینده‌ی ترانه‌هایی از جمله «دامن‌کشان» با صدای ویگن و چند ترانه‌ی مشهور با صدای الهه است. شاعر هفت ترانه‌ای که در برنامه‌های گلها پخش شد.

ادامه خواندن ترانه‌شناسی جمشید ارجمند

ترانه‌ای برای میلاد علی حاتمی

علی حاتمی

کرنولوژیکال در معنا یعنی کارنامه‌ی عملکرد شخص در سالهای گذشته و مرور فعالیت‌هایش در دوران کاری او. نوعی «یادکارنامه» و نمونه‌ی مثالش این ترانه با صدای هاتف که در آن یاشار هاشم‌زاده (ترانه‌سرا) از فیلمهای علی حاتمی نام می‌برد.

ادامه خواندن ترانه‌ای برای میلاد علی حاتمی

«جروشنِک» کریسمس ارامنه

جروشنک کریسمس ارامنه

ما «کریسمس» را بابت همزیستی با ارامنه‌ی مقیم ایران می‌شناسیم. ارامنه که شاخه‌ای از ارتدکس هستند بر این باورند عیسی‌بن‌مریم، ششم ژانویه (۱۶ دی‌ماه) متولد شده و آن را با نام «جروشنک» جشن می‌گیرند. در واقع اگر قرار است کریسمس را به هموطنان ارمنی تبریک بگوییم، باید امروز باشد.

این ترانه که حال و هوای آوازهای کلیسایی را دارد اما ربطی به کریسمس و تولد مسیح ندارد. به زبان ارمنی است و شنیدنی و بهانۀ یادآوری این‌ روز. ماریام ماتوسیان آن را خوانده است و گویا از آمدن دُرنا یا لک‌لک‌ها می‌گوید و خبرهایی که با خود می‌آورد.

* * *

ترانه‌ای برای میلاد بهرام بیضایی

بهرام بیضایی

کرنولوژیکال در معنا یعنی کارنامه‌ی عملکرد شخص در سالهای گذشته و مرور فعالیت‌هایش در دوران کاری او. نوعی «یادکارنامه» و نمونه‌ی مثالش این ترانه با صدای دامون نوردین که در آن یاشار هاشم‌زاده (ترانه‌سرا) از فیلمهای بهرام بیضایی نام می‌برد.

ادامه خواندن ترانه‌ای برای میلاد بهرام بیضایی

رهی معیری کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک

رهی معیری

رهی معیری را بیشتر با ترانه‌هایی که سروده می‌شناسند. وقتی می‌گویی: «رهی معیری»، انگار گفته باشی: «دیدی که رسوا شد دلم» مرضیه، «به‌کنارم بنشین» دلکش، «خزان عشق» جواد بدیع‌زاده و «من از روز ازل دیوانه بودم» غلامحسین بنان.

ادامه خواندن رهی معیری کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک

error: Content is protected !!