ابراهیم زالزاده، نویسنده، پایهگذار و مدیر «موسسۀ فرهنگی ابتکار» بود. او یکی از اولین قربانیان سلسله جنایاتی شد که به «قتلهای زنجیرهای» شهرت یافت.
دسته: یادنامهها و یاد ماندهها
یادی از بانو لرتا هایراپتیان
لرتا هایراپتیان همراه با همسرش عبدالحسین نوشین از آغازگران و نوآوران تئاتر ایران بود. او ۲۷ سال پیش در چنین روزی (هفتم فروردینماه) در پرتافتادگی غربت درگذشت. تا نگویند که از یاد فراموشانند، صدای آوازش را بشنویم که شرح پریشانی سروده وحشی بافقی را میخواند. یادش گرامیباد.
نرگس غمزهزنش، اینهمه بیمار نداشت
سنبل پُر شکنش، هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمیِ بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش، من بودم
باعثِ گرمی بازار شدش، من بودم
عشقِ من شد سببِ خوبی و رعناییِ او
داد، رسوایی من، شهرتِ زیباییِ او
بسکه دادم همهجا شرحِ دلاراییِ او
شهر پُر گشت ز غوغایِ تماشاییِ او
این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد
کی سرِ برگِ منِ بیسر و سامان دارد؟
* * *
● برای شناخت بیشتر از شخصیت و زندگی بانو لرتا و عبدالحسین نوشین و ماجراهای عجیب و پیچیدهی زندگی ایشان، این پادکست در رادیو تراژدی را [در اینجا بشنوید.]
* * *
دکتر باستانی پاریزی: استادی تمام، فرزانهای بیادعا
دکتر باستانی پاریزی از جمله فرزانگان بیادعا، و در تدریس و پژوهش استادی تمام بود. در اهمیت آثار و کارهای ماندگاری که از او به یادگار مانده است یکی هم اینکه با قلمی روان در نگارش و زبانی همهفهم در روایت توانست «تاریخ» را میان تودهٔ مردم آورد. باستانی پاریزی در سرودن شعر هم صاحب ذوق بود. از جمله سرودههایش غزلی که بعدها در یکی از مجموعه برنامههای گلهای رنگارنگ با صدای غلامحسین بنان و ویلون مهدی خالدی اجرا شد. حسن اتفاق اینکه استاد این غزل را با صدای خود در یکی از برنامههای بزم شاعران در رادیو ایران خوانده بود. این برنامه را مهدی سهیلی تهیه و اجرا میکرد. در جعبه موسیقی این صفحه آن بخش از برنامهٔ بزم شاعران و آواز بنان را بشنوید. یاد دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی شاد و گرامیباد.
یاد آن شب که صبا در ره ما گل میریخت
بر سر ما ز در و بام و هوا گل میریخت
سر به دامان منت بود و ز شاخ بادام
بر رخ چون گلت آهسته صبا گل میریخت
خاطرت هست که آنشب همه شب تا دم صبح
گل جدا، شاخه جدا، باد جدا گل میریخت
نسترن خم شده لعل لب تو میبوسید
خضر، گویی به لب آب بقا گل میریخت
زلف تو غرقه به گل بود و هر آنگاه که من
میزدم دست بدان زلف دو تا، گل میریخت
تو به مه خیره چو خوبان بهشتی و صبا
چون عروس چمنت بر سر و پا گل میریخت
گیتی آنشب اگر از شادی ما شاد نبود
راستی تا سحر از شاخه چرا گل میریخت؟
شادی عشرت ما باغ گل افشان شده بود
که به پای من و تو از همه جا گل میریخت
* * *
ویژهنامهی نوروز
مجموعهای از ترانههای خاطرهانگیز بهاری ـ نوروزی با صدای خوانندگان مختلف و مطالب خواندنی به شکل شنیداری با موضوع بهار و نوروز که در این سایت منتشر شده است.
احمد شاملو (صدای شاعر) مرگ وارتان [نازلی]
بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر.
با صدای «پریسا» از قلب حافظیه تا «سوتهدلان»
یاد آوردن پریسا (فاطمه واعظی) شاید برای خیلیها تصویری از او پوشیده در لباس ساده و سفیدرنگ با موهایی صاف باشد که بر بلندای پلههای حافظیه در میان حلقهٔ مردان نوازندهٔ موسیقی ایرانی نشسته است. نگینی روشن در شبی از شبهای جشن هنر شیراز در نیمهٔ دههٔ پنجاه.
یادی از «اسفندیار منفردزاده» در زادروز او
امروز (۲۴ اسفند ماه) سالرروز تولد اسنفدیار منفردزاده است. او از معدود هنرمندانی است که هم در خاطرات نسل پیش جایگاهی ارجمند دارد و هم مورد علاقه و احترام نسل جوان امروز است. این یادداشتها مربوط به یازده سال پیش و بهانهی نوشتن آنها هفتادمین سالگشت تولد او بود.
یادنامه «نصرت رحمانی»
امروز (دهم اسفند ماه) در سالروز تولد «نصرت رحمانی» مجموعهای از شعرخوانیهای او به همراه چند ترانه که بر اساس سرودههایی از او اجرا شده را بشنوید. یاد نصرت رحمانی شاد باد و یادمان باشد.
یادنامهی «مهدی اخوانثالث» (م. امید)
مهدی اخوانثالث (م. امید)
۱۰ اسفند ماه ۱۳۰۷ ـ ۴ شهریور ۱۳۶۹
یادنامهی «هوشنگ ابتهاج» (ه. الف. سایه)
هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه)
ششم اسفند ماه ۱۳۰۶ ـ ۱۹ مرداد ۱۴۰۱