من آن سبوی بیمیام که مست باده بودهام
ترانهی «بگو که هستی!؟» را اگرچه دلکش خوانده است؛ اما بیژن ترقی ـ سرایندهی آن ـ میگوید: این شعر بازتاب تاثر من از حال و روز داریوش رفیعی و توصیف روزهای تنها ماندن و فراموششدگی او است.
من آن سبوی بیمیام که مست باده بودهام
ترانهی «بگو که هستی!؟» را اگرچه دلکش خوانده است؛ اما بیژن ترقی ـ سرایندهی آن ـ میگوید: این شعر بازتاب تاثر من از حال و روز داریوش رفیعی و توصیف روزهای تنها ماندن و فراموششدگی او است.
شعر Il meurt lentement از سرودههای پابلو نرودا است که احمد شاملو آن را به زبان فارسی برگردانده است. مخاطبِ پابلو نرودا در این شعر، سوم شخصِ مفرد است. «میمیرد آرام، آنکس که سفر نمیکُند و کتابی نمیخواند. . .» احمد شاملو اما در ترجمهی خود، مخاطب شعر را به دوم شخص تغییر داده است. او معتقد بود ترجمهی اشعار به زبان مقصد، باید به زبانِ ادبیاتِ شاعرانه در آید تا شیوایی کلام خود را از دست ندهد.» از اینرو است که ترجمهی احمد شاملو با ترجمهی لغت به لغت سرودهی پابلو نرودا متفاوت است.
بر اساس سالشمار ایرانی امروز (اول بهمنماه) «زادروز فردوسی» است. مجموعهای از مطالب نوشتاری و شنیداری در سایت راوی حکایت باقی که به این اثر ماندگار و فخر زبان فارسی پرداختهاند را بخوانید و بشنوید.
* * *
● بستور (مهرداد بهار)
● هفتخانِ رستم، م. آزاد
● گردآفرید: علیاکبر صادقی
● داستان زال و سیمرغ، م. آزاد
● خوان هشتم: مهدی اخوانثالث
● داستان رستم و اسفندیار: سیروس راد
● آوردهاند که، فرودسی، مهدی اخوانثالث
● داستانهای شاهنامه در ۳۱ گفتار (دکتر محمد جعفر محجوب)
● داستان «رستم و سهراب» در ۱۶ گفتار (دکتر محمد جعفر محجوب)
● داستان «رستم و اسفندیار» در ۲۱ گفتار (دکتر محمد جعفر محجوب)
● هفتخانِ رستم (نمایشنامهی رادیویی ـ داستان شب رادیو ایران قدیم)
● اولین نسخهی زنخوان از شاهنامهی فرودسی (پروین محمدیان، گردآفرید)
● برخوانی پنج داستان از شاهنامه فردوسی (گزینش، تنظیم و اجرا: بهمن فرسی)
* * *
امروز (۸ بهمن ماه ۱۴۰۳) نودمین سالروز تولد فروغ فرخزاد است. یادنامهای شامل صدای شاعر، مجموعه ترانههایی که بر اساس سرودههای او اجرا شده، و چند یادداشت در بارهی او. یادش شاد و گرامی باد.
مجموعهای شامل ۶۴ کتاب مصور، ۶۶ نمایشنامهی شنیداری و ۴۹ فیلم کودکان در دسترس علاقمندان و قابل دانلود است. شما هم اگر از تولیدات «کانون پرورش کودکان و نوجوانان» در بازهی زمانی (۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۴) آثار دیگری سراغ دارید بفرستید تا به این مجموعه اضافه شود. باشد که از شما، برای ما و دیگر دوستداران بهیادگار بماند.
فهرست آثار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۴)
* * *
«از پشت آتش» سرودهی نادر نادرپور به سال ۱۳۳۲ در اولین مجموعه از اشعار او (چشمها و دستها) در همان سال منتشر شد و در چاپهای بعدی این مجموعه همچنان حضور داشت. در سالهای بعد از انقلاب اما این سروده ـ احتمالا به دلیل فضای اروتیکی آن ـ از کتاب حذف شده است.
از پشتِ آتش (کاشانه من)
شعر: نادر نادرپور
آهنگ: حسن یوسفزمانی
خواننده: نادر گلچین
او بود و من، در خانهی من
وان آتش سرخ
میسوخت در کاشانهی من
از پشتِ آتش، طرح اندام بلندش
رقصنده چون دود
پیچنده چون مار
میگفت با هر پیچ و تاب افسانهی من:
آنشب، در آن میخانهی دور
آنجا که مستان خفته بودند
آنجا که در پیمانهها میریخت مهتاب
چون بادهی ناب،
او بود و، من مست از میِ او
اندام او چون شعلهای نیلوفری رنگ
میتافت در دودِ سیاهِ سایهی او
در خندهی من موج میزد بوسهی من
در بوسهی او محو میشد خندهی او
و تن رها میکرد در تاریکی شب
من بوسه برمیداشتم از سینهی او
میخفت در آغوشِ من، عریانتر از ماه
تا ره برم چون مار در گنجینهی او.
امشب، کسی در خانهام نیست
اما خیالش جسته ره در خانهی من
وین آتش سرخ
زندهست در کاشانهی من
از پشتِ آتش، یادِ اندام بلندش
رقصنده چون دود
پیچنده چون مار
گوید بهیاد رفتهها، افسانهی من
تهران ـ اول اردیبهشت ۱۳۳۲
از مجموعه «چشمها و دستها»، (مجموعه اشعار نادر نادرپور جلد ۱، ناشر: شرکت کتاب (آمریکا)، بهار ۱۳۸۱، ص ۱۸۹ تا ۱۹۱)
* * *
یادنامهی «نادر نادرپور» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *
تصنیف آتش دل نخستین بار با صدای قمرالملوک وزیری و در همراهی با نغمهی تار آهنگساز آن مرتضیخان نیداوود، در سال ۱۳۱۵ خورشیدی و در محل گراند هتل تهران، واقع در خیابان لالهزار، اجرا شد. این تصنیف بعدا توسط دو شرکت اودیون و پارلفون پشت و روی صفحهی گرامافون منتشر شد. آنچه تا کنون از این اثر شنیده شده اما بیشتر بخش اول آن بوده است. در اینجا هر دو بخش تصنیف به همراه متن شعر در دسترس علاقمندان است.
روی اول صفحه
آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگیست نامش زندگانی
رحمتی کُن کز غمت جان میسپارم
بیش از این من طاقتِ هجران ندارم
کی نَهی بر سرم پای ای پری از وفاداری
شد تمام اشکِ من بس در غمت کردهام زاری
نوگلی زیبا بُود حُسن و جوانی
عطر آن گل، رحمت است و مهربانی
ناپسندیده بود دلشکستن
رشتهی الفت و یاری گسستن
کی کُنی ای پری ترکِ ستمگری
میفکنی نظری آخر به چشم ژالهبارم
گرچه نازِ دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد
هیچ تو گر ترحمی نمیکُنی بر حالِ زارم
جز دمی که بگذرد، که بگذرد از چاره کارم
دانمت که بر سرم گذر کُنی از رحمت اما
آن زمان که بر کشد گیاه غم سر از مزارم
روی دوم صفحه
از نظرهای تو بیمهری عیان است
جانگداز است آن نظر کارام جان است
سیل اشکم با زبانِ بیزبانی
با تو گوید راز عشقم گرچه دانی
عاطفه ای پری! من در وجودت نمیبینم
کی کُنی رحمتی ای مه! تو بر جان مسکینم؟
از غمت در سینهام صد داستان است
از حیا قفلی ولیکن بر زبان است
چون که بودت سر پیمان شکستن
عهد از اول ز چه بایست بستن؟
گر گذر آوری بر سرم ای پری
مینگری که دلم ای مه ز غم آتشفشان است
کُشته شد در من خیالاتِ جوانی
لذتی دیگر ندارد زندگانی
سرنوشتم این چنین بود، سیاهی در سیاهی
دودِ این سیاهی از برای «پژمان» شد تباهی
گر تویی امید من بوَد امیدم ناامیدی
ور تویی پناه من، شود پناهم بی پناهی
* * *
از قمرالملوک وزیری در این سایت:
● تصنیف «جان من»
● تصنیف «آتش دل»
● تصنیف «قلب مادر»
● تصنیف «مرغ سحر»
● تصنیف «موسم گل»
● تصنیف «زن در جامعه»
● تصنیف «در ملک ایران»
● تصنیف «امان از این دل»
● تصنیف «شاه من، ماه من»
● تصنیف «اکنون که مرا وضع وطن»
● تصنیف «بهار است و هنگام گشت»
● تصنیف «عاشقی محنت بسیار کشید»
● عکسی از «قمر» در پیشواز از مرگ (عکاسخانه محمدجعفر خادم)
* * *
فروغ فرخزاد را اکثر ما به عنوان شاعر میشناسیم و بعد «فروغ فیلمساز» که مستند «خانه سیاه است» را ساخته است. در کنار این دو ویژگی ـ یعنی شاعرِ فیلمساز، و کارگردان فیلمی که بیشتر شعر بود ـ ما «فروغ نقاش» را هم داریم. گرچه این جنبه از شخصیت هنری او آنچنان و چندان قوی و شناخته شده نبوده و نیست.
از او که نقاشی را در کلاسهای «علیاصغر پُتگر» آموخته بود، چند تابلوی رنگ و روغن باقی مانده است و چندین طرح که سردستی با مداد گوشهای از کاغذ زیر دستش نقش زده است.
امروز (۳۱ تیر ماه) این طرح از فروغ فرخزاد ۶۹ ساله میشود. او در آن دو خط شعر نه چندان پخته و خام، از «دلِ سادهی دخترانِ جوان» میگوید که میتوان با «عطر و گلی» از آنها دلجویی کرد. فروغ در آن زمان ۲۱ ساله بود. سه ماه بعد، او رسما از همسرش پرویز شاپور جدا شد.
* * *
یادنامهٔ «فروغ فرخزاد» در این سایت
* * *
ماهی خسته من
شعر: میرزالو
آهنگ: ویلیم خنو
تنظیم: واروژان
خواننده: فریدون فروغی ـ گوگوش
« . . . من هم هر روز صبح که میرسیدم اول میرفتم پیشانی علی را ماچ میکردم و میپرسیدم: «علیجان آمادهای؟» میگفت: «آره»، اما دیگر توان نداشت. یادم میآید یک سکانسی را در شب میگرفتیم که مادر «تختی» باید فارغ میشد و چون زایمان سختی داشت و بچه به دنیا نمیآمد، باید میرفتم سقاخانهی رو بهروی خانهام و نذر و نیاز و دعا میکردم.»