قبل از پرداختن به سابقه و تاریخچۀ اولین «سرود ملی» در ایران، شاید بد نباشد اشارهای کنیم به آنچه که در زمان «ناصرالدینشاه» بهعنوان «سلام شاهی» اجرا میشده، و آن قطعه موسیقی بدون کلامی بوده که به سفارش پادشاه اسلامپناه، توسط ژنرال نظامی موسیو «لومر» فرانسوی، مدیر «شعبۀ موزیک»، در «مدرسۀ دارالفنون» ساخته شده بود. این قطعه موسیقی که در همان زمان روی صفحۀ گرامافون هم ضبط شد را در مراسم رسمی، و سلام شاهنشاهی مینواختند.
پنجاه سالی بعد، در زمان حکومت «رضا شاه» چیزی مشابه همین «سلام شاهی» دوران قاجاریه را بهنام «سرود ملی»، و بعد از او در دورۀ سلطنت پسرش «محمدرضا شاه»، آن را «سرود شاهنشاهی» نام گذاشتند!
و اما تاریخچۀ اولین «سرود شاهنشاهی» در ایران، به نوعی با سابقۀ فعالیت و تاریخچۀ تشکیل «انجمنهای ادبی» در آن کشور، مربوط است. تشکیل انجمنهای ادبی از اوایل مشروطیت متداول شد. در آن زمان «وثوقالدوله» که علاقۀ زیادی به شعر و ادب فارسی داشت، جلساتی برای موضوعات ادبی تشکیل داده بود.
این انجمنها در اوایل حکومت «رضا شاه» رونق گرفت و حدود هفده انجمن ادبی در تهران تشکیل میشد. از جمله: «انجمن ادبی حکیم نظامی» در منزل «وحید دستگردی» در روزهای چهارشنبه در خیابان عینالدوله [ایران]، «انجمن دانشوران» در روزهای شنبه در منزل «شاهزاده سیفالله میرزا» در منیریه، و «انجمن ادبی شیخالرئیس» در شبهای جمعه. [«شیخالرئیس» که نام اصلی او «شاهزاده محمد هاشم میرزا افسر» بود، قبلا در خراسان معلم «عبدالحسین تیمورتاش» بود که بعدا به سمت نمایندۀ مجلس انتخاب شد و به تهران آمد و این انجمن را تشکیل داد.]
«ملکالشعرای بهار»، «رشید یاسمی»، «عباس اقبال آشتیانی»، «سعید نفیسی» و «تیمور تاش» هم هر هفته به اتفاق انجمنی داشتند بهنام «انجمن دانشکده» که مطالب مورد بحث در آن انجمن، نخست ادبی بود و کمی بعدتر مباحث سیاسی شد.
باری، مهمترین انجمن آن روزها، «انجمن ادبی ایران» بود که «وحید دستگردی»، «شاهزاده افسر»، «ادیبالسلطنۀ سمیعی»، «حاج میرزا یحیی دولتآبادی»، «صادق سرمد»، «محمدحسین شهریار»، «پارسا تویسرکانی»، «پروین اعتصامی» و «پژمان بختیاری» تشکیل داده بودند.
دکتر «رضا نیازمند» در مطلبی با عنوان [انجمن ادبی «ایران» و ماجرای آفرینش سرود شاهنشاهی] منتشر شده در فصلنامۀ «ره آورد» که به سردبیری «حسن شهباز» در آمریکا بهچاپ میرسد، مینویسد:
« . . . در این موقع رضا شاه تصمیم گرفت به مسافرت ترکیه برود. به او اطلاع دادند که در آنجا برای او «سرود ملی خواهند نواخت. چون ایران سرود ملی نداشت، رضا شاه دستور داد که به «انجمن ادبی ایران» تکلیف کنند «سرود ملی» تهیه شود.
موضوع در انجمن مطرح شد. ولی اعضا نمیدانستند که چگونه «سرود ملی» تهیه نمایند. ابتدا تصمیم گرفتند که به سرودهای سایر ممالک گوش دهند تا معلوم شود اصولا «سرود ملی» چیست، و متضمن چه مطالبی است. سپس شعرهایی بسرایند، و با آهنگ بیامیزند. قرار شد آقای «مینباشیان» در انجمن حضور یابد و در این مورد راهنمایی کنند.
آقای «مینباشیان» [غلامرضا خان سالار معزز] در «مدرسۀ موزیک» که شعبهای از «دارالفنون» بود، تحت نظر موسیو «مولر» فرانسوی، تحصیل موسیقی کرده بود و سپس معلم موسیقی و بعدها ریاست کل موزیک نظام را بهعهده داشت.
در جلسۀ انجمن قرار شد « شاهزاده محمد هاشم میرزا افسر » و «مینباشیان» با هم سرود را بسازند. بدین ترتیب که شعر آن را «شاهزاده افسر» تهیه کند و آهنگ آن را «مینباشیان». به زودی سرود شاهنشاهی آماده شد و به دربار تقدیم گردید که بهنظر رضا شاه برسد.
شاه پس از شنیدن شعر و آهنگ، دو جای آن را اصلاح کرد. [!!] یکی اینکه گفته شده بود: از اجنبی جان میستانیم، که رضا شاه گفت: از دشمنان جان میستانیم. دیگر کلمۀ «شهنشه» بود که گفته شده بود: شهنشه ما زنده بادا، که رضا شاه تغییر داد به شاهنشه ما زنده بادا. . . و بدین طریق «سرود ملی ایران» تهیه گردید. . .» [فصلنامۀ ره آورد شماره ۳۴، صفحۀ ۲۴۰ – ۲۴۱]
* * *
پانویسهای مربوط به «سرود شاهنشاهی»
«حسینعلی ملاح» استاد و از بزرگان موسیقی ایران در بخشی از خاطرات خود، با عنوان «سرود ملی ایران و چگونگی ابداع آن»، در بارۀ چگونگی ساختن «سرود ملی» که به دستور «رضا شاه» انجام شد، مینویسد:
«هنگام ساختن اشعار این سرود، ستوان «نجمی» با ساز قرهنی (كلارینت) آهنگ را مینواخت و شعر آن ساخته میشد، اشعار این سرود در سه قسمت (سه بند یا پاره) است. نخست «سرود شاهنشاهی» است كه مرحوم «شیخالرئیس افسر» ساخته است. قسمت دوم آن «سرود پرچم» است كه سرایندۀ آن «پارسای تویسركانی» است، و قسمت سوم آن «سرود ملی» است كه گویندۀ این قسمت نیز «شیخالرئیس افسر» است. . .» تصویری از متن این سرود سه قسمتی مورد اشاره را هم در اینجا ببینید. [ + ]
***
در در دهههای آخر از حکومت سابق، اجرای «سرود شاهنشاهی» امری معمول بود که در مناسبتهای مختلف انجام میشد. جا افتادهترین آنها، پخش این سرود در شروع و پایان برنامههای روزانۀ رادیو و تلویزیون آن زمان، و نابهجاترینشان، پخش آن در شروع هر سئانس نمایش فیلم در سینماهای ایران بود. امری که بنا بهدستور، بهاستثنای زنانی که در دو ماه آخر از دورۀ بارداری خود بودند! همه از پیر و جوان، و مرد و زن، از خرد و کلان، باید که از صندلیهای خود برخاسته، و به حالت «ایست ـ خبردار»، تا پایان سرود میایستادند. [در تبصرۀ آن بخشنامه آمده بود: سربازان و افراد نظامی که با لباس و کلاه در سالن نمایش فیلم حضور دارند، در زمان نواختن «سرود شاهنشاهی»، موظف به اجرای «سلام نظامی» (اشاره با انگشتان دست راست بر بالای شقیقه) هستند]
در کتابی که با عنوان «مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک» منتشر شده، سندی از «گزارش اطلاعات داخلی» به شماره ۶۲ د ـ ۱ و تاریخ ۲۹/۱۱/۱۳۳۷ به چاپ رسیده که در قسمتی از آن، خبرچین ساواک گزارش میدهد:
«. . . «هاشمی یزدی» به «سرهنگ رحیمی» اظهار داشت: شما حالا با این دستگاه مخالف هستید؟ «سرهنگ رحیمی» اظهار داشت: صد در صد با این دستگاه امروز مملكت مخالفم، و هر وقت هم به سینما میروم اینقدر در بیرون سالن منتظر میمانم تا «سرود شاهنشاهی» تمام شود و مجبور نشوم در سالن جلوی عكس قبله عالم بلند شوم، و بغض من به این دستگاه ظالمپرور بهقدری زیاد است كه تا كار خود را انجام ندهم، راحت نمیشوم. . . »
***
از دیگر خاطراتی که مربوط به اجرای «سرود شاهنشاهی» در سینماها میشود، یکی هم خاطرهای است از «صادق هدایت» نویسنده معاصر، به این شرح که:
شبی همراه با چند تن از دوستانش به سینما میرود. نواختن «سرود شاهنشاهی» که شروع میشود، همه «برپا» میشوند و او نه. همانطور که برجای خود نشسته، پاسبان ناظر در سالن سینما به سر وقتش میآید که: مگر نمیشنوی سرود شاهنشاهی میزنند؟ «صادق هدایت» بیحوصله جواب میدهد: نه سرکار! من گوش موسیقی ندارم.
***
و باز یادماندهای دیگر از سنت نواختن سرود شاهنشاهی در سینما و این یکی به نقل از «بهمن شعلهور» نویسنده و مترجم معاصر در تعریف خاطرهای از دیدار با «غلامرضا تختی».
«بهمن شعلهور» در مصاحبهای با «حسین نوشآذر»، مسئول «دفتر خاک» در «رادیو زمانه» در جواب این پرسش که: «از مرحوم تختی شما خاطره ای دارید؟» میگوید:
« . . . روزی با او در سالن انتظار یک سینما برخورد کردم و چند دقیقهای بعد از آن که همه وارد تالار سینما شده بودند با او گفتوگو کردم، تا اینکه مأمور بلیط سینما آمد و گفت «آقای تختی سرود تمام شد.»
آنوقت ما دو نفر به تالار سینما رفتیم. میدانستم تختی با خودش عهد کرده بود که هیچگاه هنگام نواختن سرود شاهنشاهی وارد تالار نشود تا مجبور نباشد هنگام نواختن سرود سر پا بایستد.
البته عقوبت سر پا نایستادن هنگام نواختن سرود شاهنشاهی دستگیری و رفتن به زندان و کتک خوردن و شکنجه بود. متن کامل این مصاحبه را در اینجا بخوانید! [ + ]
***
آخرین «سرود شاهنشاهی» را هم بابت نوستالژیک بودنش! میتوان از اینحا شنید!
* * *
تاریخچهٔ سرود ملی (عمو سبزی فروش!)
تاریخچهٔ سرود ملی در ایران (سرود ای ایران)
تاریخچهٔ سرود ملی در ایران (سرود شاهنشاهی)
* * *