نامهربون
شعر: شهیار قنبری
آهنگ: بابک افشار
خواننده: عارف
ای دو چشمت سبزهزاران
گریهات اشکِ بهاران
میروم غمگین و نالان
اشک غم دیگر میفشان
ای سراپا مهربانی
ای نگاهت آسمانی
در دل نامهربانم
شوق ماندن مینشانی
ترسم آخر در کنارم خسته و آزرده گردی
با همه خوبی و پاکی در خزان پژمُرده گردی
میروم تا نشنوم آواز باران دو چشمت
میروم چون میهراسم شعلهای افسرده گردی
ای که در خوبی و پاکی چلچراغ آسمانی
قلب سردم را چه بی حاصل به سویت میکشانی
عاشق و چشمانتظاری
پاک و روشن، چون بهاری
هر چه گفتم باورت شد
حیف از احساسی که داری
چشمهای خشک و سیاهم
خستهای گُمکرده راهم
بگذر از من چونکه دیگر
زشت و سرتاپا گناهم
ترسم آخر در کنارم خسته و آزرده گردی
با همه خوبی و پاکی در خزان پژمُرده گردی
میروم تا نشنوم آواز باران دو چشمت
میروم چون میهراسم شعلهای افسرده گردی
ای که در خوبی و پاکی چلچراغ آسمانی
قلب سردم را چه بی حاصل به سویت میکشانی
قصهی تلخ مرا کاش از نگاهم خوانده بودی
من گُنهکارم تو خوب و مهربانی، مهربانی
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *