کاروان عمر
شعر: کریم فکور
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: داریوش رفیعی
کاروان باز آید در دل شب تار
ساربان ره پوید خوشدل و سبکبار
ز غم عالم نرهم یکدم، نشوم کامران
که چنان عمرم گذرد، کاروان
هر دم زیر ابر سیاه
پنهان گردد چهرهی ماه
که ماه من شود نمایان
به یک نگه طلب کُند جان
دلم خرم از نوای نی، در سرم خیال وی
وه که ساغری ز می دارم بر لب
دریغا که میشود روان از قفای کاروان
عشق من در این دل شب
گل من! بهار عمر من! آتشم به جان مزن!
تاج غم سرم فکن، تا کی هجران؟
به دیدار من دمی بیا زان که میرسد بُتا
بیلب تو بر لبم جان
* * *