گفتم نرو به غربت
شعر: کریم فکور
آهنگ: [ناصر زر آبادی]
خواننده: گوگوش
گفتم نرو به غربت، ترک سفر کُن
فکر سفر تو دیگر از سر به در کُن
از دوری و جدایی گفتم حذر کُن
رفتی به شهر غربت بییار و همسر
از بام من زدی پَر، همچون کبوتر
ترسم تو را نبینم یکبار دیگر
ترسم خدا نکرده از این سفر نیایی
من مانم با رنج جدایی
من و تو کبوتر یک لانه بودیم
من و تو در عاشقی افسانه بودیم
من و تو از عشق هم دیوانه بودیم
پر زدی سوی صحرا از آشیانم
من ماندهام دور از تو زار و ندانم
عزم سفر کُنم یا اینجا بمانم؟
ترسم خدا نکرده از این سفر نیایی
من مانم با رنج جدایی
* * *