شعر و دکلمه: شهیار قنبری
آهنگ: ناصر چشمآذر
خواننده: گوگوش
● در پیشینهی ترانهی هجرت ـ از ایده تا اجرای آن ـ نکتههای خواندنی و جالبی وجود دارد که «ناصر چشمآذر» سازنده آهنگ آن در کتاب «باران عشق» به آنها اشاره کرده است.
ناصر چشمآذر: ملودی ترانهی «هجرت» را که من هم به آن خیلی علاقه دارم، ابتدا برای افشین مقدم ساختم. [. . .] یا دقیقتر بگویم که برای شعری از منصور تهرانی، بهنام «آلبوم عکس»، همین ملودی «هجرت» را برای صدای افشین ساختم. ترانه کامل شده بود که آن تصادف سیاه برای افشین رخ داد.* با از دست رفتن افشین عزیز، من ترانه را برای اجرا به داریوش [اقبالی] و به قیمت چهلهزار تومان فروختم تا نفع مادی آن را به تقدیمِ مادر افشین کنیم. اما شعر با حال و هوای صدای داریوش و سبکِ کار او مطابقت نداشت که بنا شد شعر ترانه را عوض کنیم. برای این کار ملودی را به شهیار قنبری سپردیم. [. . .] شعر شهیار آماده شد و داریوش هم آن را بهصورت تمرینی اجرا کرد تا اینکه یک روز خوانندهی این ترانه [گوگوش] تلفنی به من گفت: «ناصر! این ترانه مال من شدهها!» و بلافاصله از پشت تلفن ترانهی هجرت را با صدای خودم که برای تمرین به داریوش داده بودم، پخش کرد. گویا داریوش تحت تاثیر احساسات آن دورهاش ترانه را به او بخشیده بود. [. . .] در اجرای آهنگ قصد من آن بود، شبیه یک ارکستر مجلسی کار کرده باشم. در ان نیمنگاهی هم به موسیقی کلاسیک باروک داشتم.
حسین عصاران: یک سوپرانوی بسیا زیبا هم دارد. طرح آن چظور در ارکستر نشست؟
ناصر چشمآذر: این «وُکال» برای اجرای داریوش نبود. اما وقتی بنا شده گوگوش بخواند، بلافاصله به نظرم رسید که تم اصلی اورتور را یکبار زهیها اجرا کنند و یکبار هم «وُکال» جواب آن را بدهد. این هم بهصورت «سولو» اجرا نشد؛ یعنی چند نفر خوانندهی «سوپرانو» به استودیو آوردم. خانمها: بهناز جنتی، الهه حمیدی، سودابه شمس و اگر اشتباه نکرده باشم، ریما هم بود.»
برگرفته از کتاب: باران عشق، گفتگو با ناصر چشمآذر، به اهتمام حسین عصاران، انتشارات نظامالملک، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۴، از صفحهی ۱۱۹ تا ۱۲۲
ٰ* «تصادف سیاه» اشاره به مرگ افشین مقدم در سانحهی تصادفی است که اول مرداد ماه سال ۱۳۵۵ در جادهی آمل باعث مرگ این خواننده شد.
●● شهیار قنبری، سرایندهی شعر ترانه «هجرت» هم در توضیح چگونگی شکل گرفتن این اثر در کتاب «دریا در من» نوشته است:
«خیابان آق اولی. خانهی ناصر [چشمآذر]، روبروی خانهی مادر. آخرین ترانهی مشترک ما سه تن. پیش از پرواز. پیش از هجرت. پیش از تبعید. یک پیشگویی شاید. در آغاز آهنگ زیبای ناصر یک شعر سست داشت. از من خواست که بر موسیقیاش، یک ترانهی تاره بنویسم.
وداع با خیابان آق اولی. با یار. مادر. در فصلی خاکستری.»
برگرفته از کتاب: دریا در من، گزینۀ ترانههای شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵، صفحه ۱۰۰
* * *
دکلمه ـ ترانههای «شهیار قنبری» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *