عشق و آرزوها (موج آرزوها ـ آرزوها)
شاعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: مرضیه
از نگهم ریزد موج آرزوها
پیش لبت بستم لب ز گفتگو ها
رمز عاشقی را در نگاه تو خواندهام من
در تو دیدهام نقش همه عشق و آرزوها
ای بنای هستی! جانم را ز چه میکاهی؟
ای امید جانم! از جانم تو چه میخواهی؟
تو بمان! تو بمان! به جانم آتش زدهای
تو مرو !تو مرو! که همچو آتشکدهای
گهی مرا میکِشی، گهی مرا میکُشی
ز عشقِ من بیخبر، به کُشتنم دلخوشی
من به سانِ شمعِ سَحرم
ز هستیم بیخبرم
محو آتشم
شعله میکِشم
نمیکُند یادِ من گر صیادِ من
از فریادِ من او را خبری کو؟
در کُنج قفسش مُشت پَری کو؟
. . .
* * *