خاکستر من
شعر: نواب صفا
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: دلکش
خاکستر من
وصلت در نظرم خواب و خیالی بود
عشقت قصهای از رنج و ملالی بود
هجرت میکُشدم، این چه وصالی بود؟
چو امید تو پروردم
به جفای تو خو کردم
با شمع و پروانه همعهد و همدردم
عشقت قصه ای از رنج وملالی بود
هجرت میکُشدم این چه وصالی بود؟
بی تو که باشم من؟ آتش خاموشی
عاشق جانبازی، مست قدح نوشی
بنگر بر خاکستر من
که چه آوردی بر سر من
ز نسیمی چون برگ خزان
شود آشفته بستر من
به خدا ای افسونگر من
عشقت قصه ای از رنج و ملالی بود
هجرت میکُشدم، این چه وصالی بود؟
گفتی با ناز آیم، باز آیم، بازآیم
دمساز آیم
همچون جانی،
تو ماه تابانی، چون او سرگردانی
گه پیدا، گه پنهانی
چو امید تو پروردم
به جفای تو خو کردم
با شمع و پروانه همعهد و همدردم
عشقت قصه ای از رنج وملالی بود
هجرت میکُشدم، این چه وصالی بود؟
* * *