نام «رضا ناروند» را شاید خیلیها نشنیده باشند، اما کمتر کسی را میبینید از ترانههایی که او ملودی یا آهنگش را ساخته است چیزی نشنیده باشد.
این گمنامی و چندان شناختهنبودن آن مرد شریف، نه از بیتوجهی رسانهها، که برآمده از شخصیت فروتن و بیادعا بودن خودش بوده. از اینروست که نه در مطبوعات آن سالها، که حتی امروز هم در گسترهی اینترنت اطلاعاتی از زندگی او پیدا نمیکنیم.
مجموعهای از ترانههایی را که ملودی و آهنگ آن از ساختههای ماندگار رضا ناروند است در جعبه موسیقی زیر جمعآوری شده است. باشد که با شنیدن آنها اگر خاطرهای از این ترانهها داریم به یاد بیاید و یاد دکتر رضا ناروند در خاطرمان بماند تا نگویند که از یاد فراموشانند.
پانویس:
در یادداشت بالا نوشتم: «در معرفی و یادبود زندهیاد دکتر رضا ناروند، نه در مطبوعات که در گسترهی اینترنت هم مطلب و اطلاعاتی از او پیدا نمیکنیم.» شادا که اینطور نبود و اشتباه از من بود. مطلب زیر به قلم شیوای «هانی ظهیری» در بارهی دکتر رضا ناروند، و همزمان رهنمودی به نوشتاری مفصلتر پیرامون پیشینهی فعالیت هنری این آهنگساز بود. این نوشتهی کوتاه در روزهای پس از خبر درگذشت دکتر ناروند نوشته شده است:
«دکتر رضا ناروند وجود ذیجود بود. سخاوتِ پنهان. هماو بود که در ارکستر جوانان به منفردزاده و منفردزادهها اعتماد کرد، میدان داد و برخلاف جَوِ حاکم بر رادیو در آن سالها فضایی آرام، پاک و بهدور از هیاهو برای سعی و خطاهایشان مهیا کرد. گاهی تواضع و دوری از دیدهشدن بعضی وجودها متعجبم میکند و گوشهگیری و دوری از مجامع او هم سخت متعجبم میکرد.
همشهری ما در پاریس بود اما سالها تلاشم برای گفتگو با او بیحاصل ماند. وقتی حسین موفق شد با پیگیریهای حسینوارش بالاخره او را بیابد بسیار خوشحال شدم چون روایت پا گرفتن و به بار نشستن پدیدهی منفردزاده بدون گفتگویی با او بسیاری چیزها کم داشت.*
کاهِ کوهشده کم ندیدهام؛ اما او کوهی بود بهخواست خود ناپدید. ارکستر جوانان و بعدها ارکستر دانشگاه مزرعهی بلال نبود و یکی شد منفردزاده اما او باغبان دلسوز، پاکدست و قدر نهال دانی بود. یادش گرامی و روانش شاد که منتِ بزرگی بر سر فرهنگ این مُلک دارد.»
* هانی ظهیری [ساکن پاریس] در همکاری با حسین عصاران [مقیم ایران] مجموعهای خواندنی و اررشمند با عنوان «شناسنامهی اسفندیار منفردزاده» فراهم و منتشر کردهاند که شامل مصاحبه با این آهنگساز، دوستان و همکاران او، از جمله دکتر رضا ناروند است. اشارهی هانی ظهیری در نوشتهاش به تلاش و پیگیری حسین عصاران در یافتن و جلب رضایت دکتر رضا ناروند برای این گفتگو است.
از خلال صحبتهای دکتر رضا ناروند در بخش مربوط به «ارکستر دانشجویان» (صفحه ۲۰۵ تا ۲۱۶) درمییابیم که:
رضا ناروند مقدمات اولیهی موسیقی را در کلاسهای «اسماعیل مهرتاش» آموخته بود. در سال ۱۳۳۲ زمانی که دانشجوی دانشکدهی تاریخ و ادبیات دانشگاه تهران بود به فکر راهاندازی یک ارکستر دانشجویی افتاد. در همان سال موفقیت اجرای برنامهای در بارهی خیام که او همراه با چند دانشجوی علاقهمند به موسیقی به صحنه برد زمینهای شد تا «نصرتالله معینیان» مدیر کل وقت رادیو ایران از او برای تشکیل ارکستری از دانشجویان دانشگاه دعوت به همکاری کند. ارکستری که نسبت به دیگر ارکسترهای رادیو، فضای جوانانه و تازهتری داشته باشد تا از اینطریق تغییری در فضای موسیقی رادیو که آن دوره در دست عدهای مشخص و ثابت بود ایجاد کند.
رضا ناروند از زمان تحصیل در دبیرستان با «پرویز اتابکی» دوست و همکلاس بود. با اجازهی شورای موسیقی رادیو ایران همکاری چند خواننده و نوازنده از ارکستر رادیو، از جمله «اسفندیار منفردزاده» را هم بهدست آورد. ازدستاوردهای همکاری این گروه با هم دو اپرای تختجمشید (۱۳۴۶) و فتح بابل (۱۳۴۷) بود که اسفندیار منفردزاده در تنظیم، رهبری و اجرای آن شرکت داشت.
* * *