طلاق
شعر: کریم فکور
ارکستر: مبشری
خواننده: حمید قنبری
شوهره باز اومد بر سر طلاق
خانوم او گشته مایل فراق
کرده ز مادر زن این یکی حذر
اون یکی بیزاره از مادر شوهر
اون که راهِ وصال و فراقه
دفتر ازدواج و طلاقه
شوهره میترسه ز لنگه کفش
خانومش ز چوب و چماق
یا نرو به دنبال ازدواج
یا نباش به فکر طلاق
شوهرشو خانم کرده کنترل
از او میخواد پارک و اسکن و اُتول
خانم زبونبازه، شوهرش دَله
غرض که بیچاره ولمُعطله
راه میندازه زنش داد و بیداد
میگه؛ :مهرم حلال، جونم آزاد»
بعد از این باید در پی زنها
شوهرم بمیکه سماق
یا نرو به دنبال ازدواج
یا نباش به فکر طلاق
حضرت آقا چون هستش اهل دل
میافته دنبالِ دو تا مادمازل
تا که گلوش گیر کرد پیش دختره
براش میره فورا حلقه میخره
جنس نو چون اومد توی بازار
آخ مادر بچهها شد دلآزار
این آقا به دنبال گردشو
تو خونه زنش مونده قاق
یا نرو به دنبال ازدواج
یا نباش به فکر طلاق
تا که خانم فکر عشق و بیدلی
توی خونه هر روز جنگ داخلی
شوهر اگر بازم بیعلاقه شد
یکهو دیدی خانم سه طلاقه شد
اون که باز با زنش گشته مایل
زود میافته به فکر محلل
الغرض از این آفت طلاق
طاقت همه گشته طاق
یا نرو به دنبال ازدواج
یا نباش به فکر طلاق
* * *