صنوبر
خواننده: منوچهر سخایی
ای به بالا چون صنوبر، ای به رخ چون میم و ه (مه)
زلف داری همچو عنبر ،لب چو شین و کاف و ر (شکر)
عاشقم من بر جمالت ای نگار نازنین
چون زلیخا بر جمال ی و واو و سین و ف (یوسف)
ای خوشا روزی که گیرم همچو جان اندر برت
تا ستانم از لبانت ب و واو و سین و ه (بوسه)
[ آفتاب عاشقانی، ماهتابِ دلبران
قبلهی آزادگانی ای صنم با ر و خ (رخ)
در میان ر و خ (رخ) اندر کشیده میم و ه (مه)
ای صنم! من دردمندم، تن گرفته ت و ب (تب)
ت و ب (تب) آمد نگار من مرا در عشق تو
داروی دردم تو داری در میان لام و ب (لب)
لام و ب (لب) بر لام و ب (لب) بنهاده باشد تا سحر
میم و ی (می) در پیش باشد بسته باشد دال و ر (در)
ای نگارا! گر تو ما را یک شبی مهمان کُنی
غرق سازم بر لبانت ب و واو و سین و ه (بوسه)
تا بیا خوشحال باشیم آن زمان خواهیم گفت
اندرین دنیا که دیده ب و ه و شین و ت (بهشت)
هر که ما را با تو یکدم شاد نتواند بدید
باد بر جانش همیشه خ و نون و جیم و ر (خنجر)
ای نگارا! گر بخندی قند ریزد از لبت
بشکُفد در ماه بهمن ل الف با لام و ه (لاله)
شاعران بسیار گفتند شعرهای با نمک
کس نگفته شعر همچون سین و عین و دال و ی (سعدی) ]
* * *