دیشب هنوز زمانی از انتشار مطلب مربوط به سالروز تولد «نادر نادرپور» و شعر «آن زلزلهای که خانه را لرزاند» نگذشته بود [+]، که خبر آمد «توفان» هم درگذشت. یادم افتاد به اولین آلبوم مستقلی که از او به بازار آمد و خاطرۀ آن سرود معروف و آشنایی که بازخوانی کرده بود برایم زنده شد. نمونههایی از این ترانهسرود را همراه با متن و سابقهی آهنگ آن گذاشتم. شاید خواستید بخوانید و بشنوید!
جوانان دهۀ پنجاه «توفان» را بیشتر با موهای مجعد و انبوه، چهرهای استخوانی و آفتابسوخته و اندامی لاغر، که گیتار مینواخت بهیاد دارند. برای ما مثلا معادل «جیمی هندریکس» در شکل و آرایش مو، قد و قواره و البته ساز تخصصیاش که گیتار برقی! بود.
بهسیاق معمول آنروزگار که گروههایی چند نفره در موسیقی پاپ اروپا و آمریکا تشکیل شده بود، او، در کنار نوازندۀ گیتار دیگری با نام «جُردن» و «ناصر چشمآذر» که آهنگساز نیز بود گروهی بودند بیهیچ نام مشخصی که در مراسم مختلف و اجراهای تلویزیونی در کنار هم و با هم مینواختند. ترانۀ جوانپسند «خدای آسمونها» معروفترین کار این گروه در آن دوره بود. مدتی هم «منوچهر سخایی» از همکاریهای این گروه بهره گرفت و چند ترانۀ ریتمیک و شاد نیز به اتفاق و همخوانی هم خواندند. ترانههایی چون: «پاییز از راه رسید» و «با من بستر گرم، با تو خندۀ ناز».
این بود تا انقلاب شد و هر کس به گوشهای. میدانم که «توفان» به انگستان آمد و تا خرج ادامۀ سفرش را به آمریکا جور کند مدتی یا خود به تنهایی، و یا بهعنوان نوازندۀ گیتار در گروههایی که کمتر شناختهشده بودند در کافهرستورانهای مختلف لندن کار کرد. باید روزهای سختی را در این دوره گذرانده باشد.
* * *
حالا اینها را گفتم تا برسم به سال ۱۹۹۱ (حدود بیست و یکی دو سال پیش)، که اولین آلبوم مستقل خود را به شکل کاست نوار آماده و منتشر کرد. مجموعهای از چند ترانه، یکی بهزبان ترکی، ترانهای قدیمی و آشنا بهنام «سارا» که شاید به شکلی حدیث نفس هم میتوانست باشد. (سارای مرا سیل بُرد)، یکی دو تایی با ریتم و ملودی ترانههای بندری و شاد. (چادر بهسر کن حکیمه با مو سفر کن، بریم به بندر حکیمه تا بشی قشنگتر) و دو ترانۀ قدیمی و برای کمی بزرگترها آشناتر. (مجنون نبودم، مجنونم کردی، از شهر خودم بیرونم کردی) که «سیما بینا» خوانده بود، و (روم صحرا من خسته) که با صدای «غلامعلی روانبخش» شنیده بودیم. نام آلبوم «سارا» بود.
همراه با این چند ترانه که ساز و صدای گیتار، حجم بیشتری در اجرای آنها داشت و چه بسا به مقتضای اندازه شدن برای یک نوار کاست، گاه طولانی هم نواخته میشد، در ضمن اجرای ترانه ـ سرودی نیز بود که در این مجموعه شاید کمی غریب مینمود ولی عجیب بهدل مینشست. بهگوش شنونده و همنسلان او انگار دیدار دوباره و تازهای بود با آشنایی که دستکم دهسالی از هم دور افتاده بودند. «سرود زمستان»!
سرود «آفتابکاران جنگل»، که اکثر ما آنرا با نام «سر اومد زمستون» شناخته و بهجا میآوریم ـ اگر یادتان باشد ـ همان اوائل انقلاب، در مجموعهای با عنوان «شرارههای آفتاب» نشر عمومی یافت. خواننده و گروه کُری ناشناس در ضبطی خانگی بر ملودی ترانهای فلکلوریک و قدیمی ارمنی آن را اجرا کرده بودند.
اصل آهنگ از ترانۀ «ساری سیرون یار» (یار زیبای کوهستانی) به زبان ارمنی است که اولبار با صدای «لوسیک کوشیان» (Lusik Kochian) خوانندهٔ فولکلور ارمنستان اجرا شده است. ولی شعر آن به زبان فارسی در همدلی با واقعۀ «سیاهکل» و «آفتابکاران جنگل» سروده شده بود. (همینجا گفته باشم تا جایی که میدانم شعر آن از «سیدعلی صالحی» یا منسوب به اوست. خوب میشد اگر کسانی که به این شاعر معاصر دسترسی دارند، برای ثبت در تاریخ هم که شده، یکبار برای همیشه صحت و سقم آن را از او جویا میشدند.)
باری، آن آلبوم با همۀ تازگیهایی که در اجرا و انتخاب ترانهها داشت چندان شناخته نشد و جا نیفتاد. در عوض اما وقتی خوانندهاش جای خود را در جمع خوانندگان ایرانی مقیم لوسآنجلس یافت، قلق کار دستش آمده بود و آلبومهای بعدی او بیشتر به ذائقه و پسند عام نزدیک شد، گرچه بعضی از آن کارها نیز از نوآوریهای کم و بیش او، و بخصوص تسلطی که در اجرای گیتار داشت دور نبود؛ ولی دیگر از بازخوانی و تنظیمهای دوباره و تازۀ سرودهایی چون «سرود زمستان» هم خبری نبود و نشد.
دیشب (شانزدهم خرداد ۱۳۹۱)، خبر درگذشت او را که شنیدم، یاد و خاطرۀ آن آلبوم در سال ۱۹۹۱ برایم زنده شد. گفتم فرصتی است شاید تا اصل ترانۀ ارمنی «ساری سیرون یار» که آهنگ اصلی سرود «آفتابکاران جنگل» بود، اجرای سرود شدۀ آن، و همچنین بخش کوتاه شدهای از اجرایی که «توفان» با نام «سرود زمستون» خواند اینجا بگذارم تا هم یادی از این نوازنده ـ خواننده بشود؛ و هم به یادگار بماند. حالا شاید علاقهمندانی هم بودند که بخواهند این متن را بخوانند و آن نمونهها را بشنوند. همین!
« آفتابکاران جنگل »
(سر اومد زمستون)
سر اومد زمستون، شکفته بهارون
گُل سُرخ خورشید در اومد و شب شد گریزون
گُل سُرخ خورشید در اومد و شب شد گریزون
کوهها لالهزارند، لالهها بیدارند
تو کوهها دارند گُل، گُل، گُل، آفتابُ میکارن
تو کوهها دارند گُل، گُل، گُل، آفتابُ میکارن
توی کوهستون، دلش بیداره
تفنگ و گُل و گندم داره میاره
توی سینهاش، جان، جان، جان
توی سینهاش، جان، جان، جان
یه جنگل ستاره داره، جانجان
یه جنگل ستاره داره
سر اومد زمستون، شکفته بهارون
گُل سُرخ خورشید در اومد و شب شد گریزون
گُل سُرخ خورشید در اومد و شب شد گریزون
لبش خندهی نور، دلش شعلهی شور
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور
توی کوهستون، دلش بیداره
تفنگ و گُل و گندم داره میاره
توی سینهاش، جان، جان، جان
توی سینهاش، جان، جان، جان
یه جنگل ستاره داره، جانجان
یه جنگل ستاره داره
* * *
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۱) [آ ـ ث]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۲) [ج ـ ژ]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۳) [س ـ غ]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۴) [ف ـ ی]
* * *