بهار دماوند
آهنگ: زاون اوهانیان
خواننده: عارف
میبینم بر سر سبزهی صحرا
بنشسته کاکُلی همچو من تنها
صبا دیگر ندارد پیام شادی
ز دلهای پریشان نکرده یادی
آیینهی چشمهها، بی روی تو بشکسته
کوهِ سنگ، این دلِ بیتو تنها بنشسته
سایههای گل که گاهی بوده جای تو
داده چون من بوسهها بر جای پای تو
بهار دماوند بیتو گُل ندارد
بیتو خاکِ صحرا لاله بر نیارد
بگرفته خوشهها رنگ طلایی
همچو گیسوی او در دلربایی
تو ای کوه دماوند بی او چه سردی
چو من هرگز الهی عاشق نگردی
من و دل در انتظار، با اینهمه یادگار
شاید به یاد آوری عهد خود ای یار
پونهی تازه دمیده بوی تو دارد
آهوی سُرمهکشیده بوی تو دارد
بهار دماوند بیتو گُل ندارد
بیتو خاک صحرا لاله بر نیارد
* * *