مرضیه: گفتگوی تو

مرضیه گفتگوی تو

گفتگوی تو
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: مرضیه

به نگاهی دل از کفم بردی
به جفایی دل من آزردی
چرا ز چشمم پنهانی
تویی که دردم می‌دانی
مستم به جهان تا هستم یاد تو
هستی تو چرا غافل از یادم
در دام غمت گر جانم افتاده
از قید جهان دیگر آزادم

بازآ تا شکوه‌ی دل
گویم از هجر روی تو
هستم در جستجوی تو
جویم از چه گلشنی بوی موی تو؟
با چه کس کُند دلم گفتگوی تو؟

بازآ تا با تو گویم سخنی
تا کی در جانم؟ آتش فکنی
تو ز من بهتر می‌دانی غم و دردم
بخدا بهتر می‌بینی رخ زردم
جویم از چه گلشنی بوی موی تو؟
با چه کس کُند دلم گفتگوی تو؟

* * *

مرضیه: مست عشق

مرضیه مست عشق

مست عشق
شعر و آهنگ: علی‌اکبر شیدا
تار: ابراهیم سرخوش
ارکستر: ابراهیم منصوری
خواننده:‌ مرضیه

اگر مستم من از عشق تو مستم
بیا بنشین که دل بُردی ز دستم
دلم پیشِ تو بنده
یارم مشگل‌پسنده
مرا عشق رُخت بیچاره کرده
میان کوه و دشت آواره کرده

* * *

مرضیه: من و تو

مرضیه من و تو

من و تو
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: مرضیه

من و تو و عشق و شیدایی
من و تو و عمری رسوایی
در گوشه‌ی تنهایی آن ناله و این آهم
آن نغمه‌ی جان سوزم
این شعله‌ی جان کاهم
بر حالم آگاهی، از قلبت آگاهم
در آن نگاه تو افسون‌ها می‌بینم
ز باغ حُسن تو لاله‌ها می‌چینم
وه چه دلارایی

از هر در باز آیی بنشسته بر راهم
هر چه خواهی ز جهان، من آن می‌خواهم
جز بر رویت چشمم نباشد نگران
تا ره یابی در بزم صاحبنظران

* * *

مرضیه: چشمه نور

مرضیه چشمه نور

چشمه نور
شعر: رهی معیری
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: مرضیه

نظری بر دل پاکم نکُنی
گذری بر سر خاکم نکُنی
تو همه دامی و من صید گرفتار توام
نکُنی ترک جفا تا که هلاکم نکُنی

چون شباهنگی همه‌شب می‌نالم
غافلی از من که نپرسی حالم
یا پایی نِه به‌سرم تا برخیزم
یا بگشا پای مرا، تا بُگریزم

تو سرو چمنی، نوشین‌دهنی
چکُنم؟ چکُنم که دل‌آزار منی

تا رشته‌ی جان در سر مویت بستم
بی‌باده‌ی نوشین، ز نگاهت مستم
چون شمع طرب خندم در محفل هستی
روشندل و خندانم از پرتو مستی

جان را عشق و سروری
دل را چشمه‌ی نوری
از باده‌ی عشقت ز جهان بی‌خبرم من
وز گردش چِشمت به جهانی دگرم من

* * *

مرضیه: نقش غم

مرضیه نقش غم

نقش غم
شعر:‌ اسماعیل نواب صفا
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

من زاده‌ی کوهستانم
دور افتاده ز بُستانم
با غصه همآغوشم
می‌سوزم و خاموشم

پرورده‌ی غمها گشتم
آواره‌ی صحرا گشتم
آماج بلا شده‌ام
پامال جفا شده‌ام

بلاکِشیده‌ای حال دلم را می‌داند
جفاخریده‌ای نقش غمم را می‌خواند
آه از تنهایی!
سکوت شب بُوَد محرم راز پنهانم
لهیب تب بُوَد همدم شام هجرانم
کو همآوایی؟

گویم همه‌شب تنها
شرح غم هجران را
با خار بیابانها
چه کسی شِنَوَد نفسی
شرح غم پنهانم را؟

کردی تو فراموشم
رفتی چو از آغوشم
غمدیده و خاموشم
نکُند مَهی از نگهی
روشن، شب هجرانم را

تشنه لبم، روز و شبم در حسرت طی شد
همدم من، محرم من فریاد نِی شد
غم تو هر دم فزوده دردم
گویم همه‌شب تنها
شرح غم هجران را
با خار بیابان ها
. . .

* * *

مرضیه: صورتگر نقاش چین ۲ ـ ۱

مرضیه صورتگر نقاش چین

صورتگر نقاش چین
شعر: علی‌اکبر شیدا
خواننده: مرضیه

صورتگر نقاش چین
شعر: علی‌اکبر شیدا
خواننده: مرضیه

( ۱ )
صورتگرِ نقاشِ چین
رو صورتِ یارم ببین
یا صورتی برکش چِنین
یا ترکُ کُن صورتگری

آفاقُ را گردیده‌ام
مِهر بُتان سنجیده‌ام
بسیارُ خوبان دیده‌ام
اما تو چیز دیگری

( ۲ )
ز دستِ محبوب آه! چها کشیدم
به جز جفایش عزیزم وفا ندیدم

نه همزبانی آه! که یک زمانی
به من بگوید: جانِ من! غم که داری
به من بگوید: حبیبم! غم که داری

نوبتِ هجران گذشت
شد گَهِ عیش و صفا

* * *

مرضیه: پیوند گلها

مرضیه پیوند گلها

پیوند گلها
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

از من حکایتی نو، از حالِ گل تو بشنو، در نوبهار جانپرور
می‌زد به گل‌ستانی پیوسته باغبانی پیوندِ گل به یکدیگر
گلِ پُر برگِ سفیدی، ز همان گلها که دیدی
به خدا شهریار گلها بود
زده پیوندی فرح‌زا، به گلی سرخ و فریبا
که به رنگ و صفا چو دیبا بود
از این سرخ و سفیدی گلی به گلشن پیدا شده بود
کز شادابی گلستان شکوفه‌باران یکجا شده بود
چو بسانِ دو گل با هم که چنین ثمری دارد
گل عشق بشر هم گاهی چه نکو اثری دارد
شکرین ثمری دارد ز وصال گلِ دلخواهی
(صفای زندگی با همدمِ یکدل و یک‌جان
به دست آید چو آن گلها که من دیدم به بستان)

* * *

مرضیه: همیشه بهار

مرضیه همیشه بهار

همیشه بهار
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ:‌ جواد لشگری

بی‌ثمر مکُن این دوندگی
گر رها کُنی قید بندگی
بشنوی ز من راز زندگی
بشنوی ز من راز زندگی

با این دل دیوانه‌ام ناگفتنی‌ها گفته‌ام من
قربان این دیوانگی؛ صاحبدلی آشفته‌ام من
با کسی وفا کی جهان کُند
دل به ما کجا مهربان کُند

تو که راحت به جهانی
غم ما را تو چه دانی به‌خدا
چه شود گر بنوازی
دل چون من نگرانی ز وفا

ز خزان دلم خبری تو نداری
چه غمم ز خزان تو همیشه بهاری
بی‌ثمر مکُن این دوندگی
گر رها کُنی قید بندگی
بشنوی ز من راز زندگی
بشنوی ز من راز زندگی

* * *

مرضیه: بهار من

مرضیه: بهار من

بهار من
شعر: منیر طه
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه

ای بهار من، ای نگار من
بیا! بیا بنشین به برم
که بی‌تو از خود بی‌خبرم
تو راحت جانی

می ز جام تو
غم به کام من
به ساغری بنشان شررم
بیا! بیا بنشین به برم
به عهد و پیمانی

می‌سوزد همه پیکر من
بنشان با لبت اخگر من
بشکن ساغر می به سر من
که نشنوی فریاد مرا
چو بَرکنی بنیاد مرا
ز جور و بیدادی

چو جام جانم را شکنی
اگر نظر بر ما فکنی
چه جای فریادی

ای ساقی گل سیما
بنما کرمی با ما
یک جرعه شرابی ما را

مست از می نابم کُن
از باده خرابم کُن
پر کُن قده مینا را

ماییم و گدای خانه‌ی مِی
شد این دل ما ویرانه‌ی مِی

بنگر به دل بشکسته ما
در پای خود ای مستانه‌ی مِی
با ما مستی آه
با ما مستی‌ها تا کی

بیا بیا بنشین به برم
که بی‌تو از خود بی‌خبرم
تو راحت جانی

به ساغری بنشان شررم
بیا! بیا بنشین به برم
به عهد و پیمانی

* * *

error: Content is protected !!