گل باغ آشنایی
محمود مشرف آزاد تهرانی
(م. آزاد)
گل باغ آشنایی
گل من، پرندهای باش و به باغِ باد بگذر
مه من، شکوفهای باش و به دشتِ آب بنشین
گلِ باغِ آشنایی، گلِ من، کجا شکفتی
که نه سرو میشناسد
نه چمن سراغ دارد؟
نه کبوتری که پیغامِ تو آورد به بامی
نه به دست باد مستی گل آتشین جامی
نه بنفشهای
نه جویی.
نه نسیمِ گفتوگویی
نه کبوترانِ پیغام
نه باغهای روشن!
گل من، میان گلهای کدام دشت خُفتی
به کدام راه خواندی
به کدام راه رفتی؟
گل من،
تو راز ما را به کدام دیو گفتی؟
که بُریده ریشهٔ مهر، شکسته شیشهٔ دل؟
منم این گیاه تنها،
به گلی امید بسته
همه شاخهها شکسته
به امیدها نشستیم و به یادها شکفتیم
و در آن سیاه منزل،
به هزار وعده ماندیم
و به یک فریب خفتیم. . .
* * *