منوچهر سخایی ـ پوران: گفت‌وگو

منوچهر سخایی پوران گفتگو

اساس ترانه‌های از ایندست بیشتر «گفت و شنود» بین خواننده‌ی زن و مرد است. این ترانه با صدای منوچهر و پوران اما بیشتر «پرس‌ و جو»‌است تا «گفتگو»، شعری سخت‌خوان سروده‌ی فرصت شیرازی که فقط هنرمند باذوقی چون «جواد بدیع‌زاده» از عهده‌ی به ترانه در آوردن آن برمی‌آید.

گفت‌وگو
شعر: فرصت شیرازی
آهنگ: جواد بدیع‌زاده
خوانندگان: منوچهر سخایی ـ پوران

● بُرده است.
ـ که؟
● یاری.
ـ چه؟
● دل.
ـ از دستِ که؟
● ازدست من
ـ خود دادیش؟
● نی.
ـ پس چه شد؟
● بربود.
ـ چون؟
● با مکر و فَن
ـ کارش چه باشد؟
● دلبری.
ـ دل از کسی بُرده؟
● بلی.
ـ از چند کس؟
● از یک جهان.
ـ از چه قبیل؟
● از مرد و زن.
ـ جان می‌ستاند چشم او؟
● آری.
ـ چه گه؟
● گاهِ نگه.
ـ دل می‌کشاند زلف او؟
● آری.
ـ چگونه؟
● چون رسن.
ـ تندی کُند؟
● آری.
ـ کجا؟
● هرجا که باشد عاشقی
ـ شور افکند؟
● آری.
ـ چه گه؟
● هرگه که می‌گوید سخن.
ـ شیرین بود لعلش؟
● بلی.
ـ بوسی تو او را؟
● کی توان!؟.
ـ در حسرتش چون می‌کُنی؟
● جان می‌کَنم چون کوهکن.
ـ در دل چه داری؟
● عقده‌ها.
ـ از چه؟
● از آن زلف سیه.
ـ هرگز گشاید عقده‌ات؟
● آری، چو بگشاید دهن.
ـ خواهی کِشی او را به بر؟
● آری.
ـ چه سان؟
● همچون قبا.
ـ از شوق آن چون می‌کُنی؟
● پاره کُنم.
ـ چه؟
● پیرهن.
ـ «فرصت» تویی؟
● آری منم.
ـ ز اهل کجا؟
● شیرازی‌ام.
ـ سودای چه داری؟
● عاشقی.
ـ سودت چه باشد؟
● رنج و مِحن.

* * *

بُرده است. که؟ یاری. چه؟ دل. از دست که؟ از دست من.
خود دادیش؟ نی. پس چه شد؟ بربود. چون؟ با مکر و فن.

کارش چه باشد؟ دلبری. دل از کسی بُرده؟ بلی.
از چند کس؟ از یک جهان. از چه قبیل؟ از مرد و زن.

جان می‌ستاند چشم او؟ آری. چه گه؟ گاهِ نگه.
دل می‌کِشاند زلف او؟ آری. چگونه؟ چون رَسَن.

تندی کُند؟ آری. کجا؟ هرجا که باشد عاشقی.
شور افکند؟ آری. چه گه؟ هرگه که می‌گوید سخن.

شیرین بُوَد لعلش؟ بلی. بوسی تو او را؟ کی توان!
در حسرتش چون می‌کُنی؟ جان می‌کَنم چون کوهکن.

در دل چه داری؟ عقده‌ها. از چه؟ از آن زلفِ سیه.
هرگز گشاید عقده‌ات؟ آری، چو بگشاید دهن

خواهی کِشی او را به بر؟ آری. چه سان؟ همچون قبا.
از شوق آن چون می‌کُنی ؟ پاره کُنم، چه؟ پیرهن.

«فرصت» تویی؟ آری منم. ز اهل کجا؟ شیرازی‌ام.
سودا ی چه داری؟ عاشقی. سودت چه باشد؟ رنج و مِحَن

* * *

error: Content is protected !!