سوز و ساز
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: پرویز مقصدی
خواننده: عارف
ای خدا ویرانه شد تا این دل دیوانهام
دل ز من بیگانه شد، با عالمی بیگانهام
ای فلک! داد دلم بستان ز یارم
طاقت این حسرت و هجران ندارم
دیگر آن لبخند شادی بر لبم رنگی ندارد
این شکسته ساز سینه دیگر آهنگی ندارد
با خیالِ روزگارانی که رفت
چشم من خیره بر این ویرانههاست
دل من بیهوده میکوشی خموش
این جدایی بهر تو بیانتهاست
دیگر آن لبخند شادی بر لبم رنگی ندارد
این شکسته ساز سینه دیگر آهنگی ندارد
* * *