مرغ سرگردان
شعر: [احمد] جوزانی
آهنگ: [یدالله] بدر
خواننده: داود مقامی
در دل خاری در صحرا
کرده مکان مرغ زیبا
بیخبر از قهر دنیا
در طلب آب و دانه
پَر زند هر سو از لانه
راز نهان سازد افشا
مرغک بیپروا
بیخبر از هر جا
در طلب دانه
ناگهان افتد او از پا
ز جفایِ چرخ افسونگر
بگرفتش شاهینی در بَر
بکشیدش در خون بال و پَر
چه بلایی آمدش بر سر
عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان
دیدهی خود بگشا، پس از این قدر جوانی دان
(هر مرغ بهر دانه به دامی شود اسیر
من مرغ عاشقم به دام تو بیدانه آمدهام)
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *