ستاره
شعر: شهیار قنبری
آهنگ: پرویز اتابکی
خواننده: گوگوش
ستاره آی ستاره
چشام اشکی نداره
دیگه پیداش نمیشه
نمیآدش دوباره
دیگه دوستم نداره
منو تنها میذاره
آخه گوش کُن ستاره آی ستاره
دلِ عاشق خریداری نداره
خدایا اونو با عشق و محبت آشنا کُن
به درد این دل دیوونه من مُبتلا کُن
بیا بنشون گُل مهر و وفا رو توی سینهش
منو از دستِ دلتنگی و تنهایی رها کُن
آخه گوش کُن ستاره آی ستاره
دلِ عاشق خریداری نداره
اگه عشقی نباشه
دلی رسوا نمیشه
دل پاک مثل شیشه
دیگه پیدا نمیشه
دیگه دنیا، ستاره
برام دنیا نمیشه
آخه گوش کُن ستاره آی ستاره
دلِ عاشق خریداری نداره
۱۹۶۹
ستاره آی ستاره. نخستین ترانه من نبود. نخستین ترانهای بود که پخش شد. از لندن برمیگشتم. از یک شکست عاشقانه میآمدم. این دومین سفرم بود. در «لندن» به دیدار گوگوش و شوهرش محمود رفتم. Bayswater. در یک هتل کوچک. گفتم: چند ترانه نوشتهام! خواندم و همین.
سال بعد، در استودیو طنین،گویندهی برنامه تلویزیونی «زنگولهها» شدم. با پرویز اتابکی، ستاره آی ستاره را ساختیم. گوگوش حالا دیگر ترانههای خود را میخواند. ستاره آی ستاره را در شبگردیهای هقهق و حسرت نوشتم. در شب غیبتِ دخترکی که یک روز همبازی کودکیام بود و اینک به بانوی ترانههای من شباهت داشت. لادن. ستاره آی ستاره، بغض جوانی هجده ساله است که به سادگی تِرک برمیدارد. نخستینبار از برنامهی شما و رادیوی صبح جمعه پخش شد. گوینده علی تابش بود که با من و آوازخوان به گفتوگو نشست.
ستاره آی ستاره، گُل کرد و مرا در برابر یک پرسش بزرگ قرار داد:
ـ ترانه نوشتن یا ننوشتن؟ مساله این است!
[دریا در من، گزینۀ ترانههای شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵، صفحه ۱۷ و ۱۸]
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *