بوی خوب گندم
شعر و دکلمه: شهیار قنبری
آهنگ و تنظیم: واروژان
ترانهخوان: داریوش اقبالی
نخستین کار مشترک من و عالیجناب واروژان. نخستین کار بیدار. یک ترانهی اجتماعی که بیسببی مرا به زندان اوین برد. ترانهیی بیدار و هشیار، برای مشرق زمین غمگین. [دریا در من، گزینۀ ترانههای شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵ ص. ۴۶]
اهل طاعونی این قبیلهی مشرقیام
تویی این مسافر شیشهایی شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه، پوستِ تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله، تنپوش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو
تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازهی تو واسه خواب
تن من خاک منه، ساقهی گندم تن تو
تن ما، تشنهترین تشنهی یک قطرهی آب
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو
شهر تو، شهر فرنگ
آدماش ترمه قبا
شهر من، شهر دعا
همه گنبداش طلا
تن تو، مثل تبر
تن من، ریشهی سخت
تپش عکس یه قلب
مونده اما روی درخت
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو
نباید مرثیهگو باشم واسه خاکِ تنم
تو آخه مسافری، خونِ رگِ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمیی دستِ تو بشه
حالا با هر کی که هست، هر کی که نیست، داد میزنم:
بوی گندم مالِ من، هر چی که دارم مالِ من
یه وجب خاک مالِ من، هر چی میکارم مالِ من
تهران، ۱۳۵۳
* * *
این دکلمه ترانه در ساندکلود
* * *
دکلمه ـ ترانههای «شهیار قنبری» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *