بوی خوب گندم
شعر: شهیار قنبری
آهنگ: واروژان
خواننده: داریوش اقبالی
اهل طاعونی این قبیلهی مشرقیام
تویی این مسافر شیشهایی شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه، پوستِ تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله، تنپوش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو
تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازهی تو واسه خواب
تن من خاک منه، ساقهی گندم تن تو
تن ما، تشنهترین تشنهی یک قطرهی آب
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو
شهر تو، شهر فرنگ
آدماش ترمه قبا
شهر من، شهر دعا
همه گنبداش طلا
تن تو، مثل تبر
تن من، ریشهی سخت
تپش عکس یه قلب
مونده اما روی درخت
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو
نباید مرثیهگو باشم واسه خاکِ تنم
تو آخه مسافری، خونِ رگِ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمیی دستِ تو بشه
حالا با هر کی که هست، هر کی که نیست، داد میزنم:
بوی گندم مالِ من، هر چی که دارم مالِ من
یه وجب خاک مالِ من، هر چی میکارم مالِ من
تهران، ۱۳۵۳
* * *