تا هستم بیا
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: [علی] تجویدی
خواننده: دلکش
من از کوی تو پا دگر نمیکشـم
سویِ دیگران بال و پر نمیکشـم
اگر ساقیام مَـه شـود به جایِ تو
من از جامِ او باده سر نمیکشـم
در آسِمانِ فکرِ من مهـری، ماهی
ز چهره پرده برفکن گاهی گاهی
تو مرا ز دستِ خود آسان دادی
ز کفِ خود گوهری ارزان دادی
ز تو دل گر برگیرم، به خدا من میمیرم
تو نباشی اگر، به کُجا بروم به کُجا بروم
تو مرا ز دستِ خود آسان دادی
ز کفِ خود گوهری ارزان دادی
تو که با مِهرم خواندی، ز چه با قهرم راندی
به سرایِ تو من به سر آمدهام، به چه پا بروم
ز آن ترسم زمانی تو بیایی که نباشم
آندَم لب ز محبّت بِگُشایی که نباشم
تا هستم بیا، بیا، بیا، بیا
ز وفایت تا سرمستم بیا، بیا، بیا، بیا
به امیدت تا بِنشستم بیا، بیا، بیا، بیا
* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانههای ماندگار
* * *