صبرم عطا کن
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: حمیرا
خدایا تو خود این وجود مرا
سراسر همه تار و پود مرا
به عشق و به مستی سرشتی اگر
یا غم عشق او از سرم کُن بهدر
یا که صبرم عطا کُن
یا نصیبم نما بینمش یک نظر
یا که دردم دوا کن
چرا به نگاهش، به چشم سیاهش
تو این همه مستی دادی؟
از آن همه مستی، تو هستی ما را
به بادهپرستی دادی؟
حالا که جز غم نصیبم ندادی
راهی به کوی حبیبم ندادی
صبرم عطا کُن!
دردم دوا کُن!
چرا تو به جای وفا و محبت
به او رخ زیبا دادی؟
به او سرِ زلفِ شکسته
برای شکستِ دل ما دادی؟
عمری در این سودا به سر بُردم خدایا
دور از لبش چون غنچه خون خوردم خدایا
حالا که جز غم نصیبم ندادی
راهی به کوی حبیبم ندادی
صبرم عطا کُن!
دردم دوا کُن!
* * *
حکایت ترانه «صبرم عطا کن» به روایت «بیژن ترقی»
* * *