آواز دل
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه
به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دياری که نيابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی ديوانه
از آواز دلم، زمزمهی ساز دلم، من به فغانم
ای دل چه بگويم، وز شررت چه بگويم، حيرانم
تو همان شرری که خرمنِ جانِ من بسوزی
تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی
تو که از صنمی نديدهای رویِ آشنایی
ز چه رو دلِ من تو اينچنين کُشتهی وفایی
تا تو همدمِ شبهای منی
شبها شاهدِ تبهای منی
همچون آتشی
شعله میکِشی
شمع هر انجمنی
ای دل ز تو ما را چه نصيبی بود!؟
گشتم ز تو رسوا، چه فريبی بود.
غمهای جهان را تو خريداری
آخر تنِ ما را چه شکيبی بود!؟
به کجا؟ به کجا بریام ای دلِ رسوا!؟
به کجا ای دل رسوا
نکُنی تو چرا پروا!؟
* * *