در میزند
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: منوچهر لشگری
خواننده: مرضیه
در میزند، در میزند
در بزمِ ما خورشیدِ شب سر میزند سر میزند
فرمان چو دهد فرمان کُنم
جان خواهد اگر قربان کُنم
در میزند، در میزند
در بزمِ ما خورشیدِ شب سر میزند سر میزند
چون درآید، رخ نَماید
رنج دوریاش به سرآید
شب به سر رَسَد، سحر آید
در بُگشا! بر روی آن زیبا
در میزند، در میزند
در بزمِ ما خورشیدِ شب سر میزند سر میزند
ساقی به ساغری دیوانه کُن مرا
مستِ جنون به یک پیمانه کُن مرا
به رهش مگر ز مستی، گلِ زندگی بریزم
شدهام غبار و ترسم ز میانه برنخیزم
امشب که میآید ز در
بر دل ز شبهای دگر
آتش فزونتر میزند
آشفتهام چون موی او
مستانه هر دم سوی او
مرغ دلم پر میزند
در میزند، در میزند
در بزمِ ما خورشیدِ شب سر میزند سر میزند
* * *