ترانهی پاییز
کلام: نصرت رحمانی
صدا: انیس معین
ترانهی پاییز
پاییز چه زیباست
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر از برگ خزاندیدهی زرد است
بر زیر لب هرّه کشیدند خدایان
یک سایهی باریک
هشتی شده تاریک
رنگ از رُخِ مهتاب پریده
بر گونهی ماه ابر اگر پنجه کشیده
دامانِ خودش نیز دریده
آرام دَوَد باد درونِ رگِ نودان
با شور زند نیلبک آرام
تا سروِ دلارام برقصد
پُر شور
پُِر ناز
پُر شور بخواند
شبگیر سرِ دار
□
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لبِ برگی
هر برگ که بر روی زمین است به فکر است
تا باز کُند ناز و دَوَد گوشهی دِنجی
آنگاه بپیچند
لب را به لبِ هم
آنگاه بسایند
تن را به تنِ هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس از مرگ
آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر باز برون از بغلِ باغچه آرند
آواز بخوانند
پاییز چه زیباست
□
پاییز چه زیباست
پاییز دو چشم تو چه زیباست
سرمست لبِ پنجره خاموش نشستم
هرچند تو در خانهی من نیستی امشب
من دیده به چشمان تو بستم
هر عکس تو از یک طرفی خیره به رویم
این گوید:
هیچ
آن گوید:
برخیز و بیا زود به سویم
من گویم: نیلوفر کمرنگ لبت را
با شعر بشویم؟
با بوسه بگویم؟
ایکاش . . . ایکاش
آن عکس تو از قاب درآید
همچون صدف از آب برآید
جان گیری و بر نقشِ گُلِ بوتهی قالی بنشینی
آنگاه به تن پیرهن از شوق بدری
اندام تو از شور بلرزد
دیوانه همه شوق، همه شور
بیگانه، پریشیده همه قهر
تا آنکه تن برهنه را خسته نمایی
□
. . .
□
بر بستر من نقش شود پیکر گرمت
آنگاه زنم پرده به یکسو
گویم که:
من اینجا به لب پنجره بودم.
گویی که:
نه، آنجا
آرام نگیرم
از عشق بمیرم.
آنگاه به پاییز دو چشم تو ببینم
هر برگ که از شاخهی جانم به کفِ بادِ روان است
□
هر سال که از عمر من آید به سرانجام
ببینم که به پاییز دو چشم تو هر آن برگ
هر درد
هر شور
هر شعر
از قلبِ من خسته جدا شد
باد هوسات بُرد
آتش زد و خاکستر آن را به هوا ریخت
من هیچ نگفتم
جز آنکه سُرودم
پاییز دو چشم تو چه زیباست
پاییز چه زیباست
□
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر از برگ خزان دیدهی زرد است
آن دختر همسایه لب نردهی ایوان
میخواند با نالهی جانسوز
«خیزید و خز آرید که هنگام خزان است»
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی
هر برگ که بر روی زمین است، به فکر است
تا باز کُند ناز و دَوَد گوشهی دِنجی
□
آنگاه بپیچند
لب را به لب هم
آنگاه بسایند
تن را به تن هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس از مرگ
آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر باز برون از بغل باغچه آرند
آواز بخوانند
پاییز چه زیباست
من نیز بخوانم
پاییز دو چشم تو چه زیباست
چه زیباست
از مجموعه «ترمه»
* * *
بازگشت به یادنامهٔ «نصرت رحمانی»
* * *