شعر و دکلمه: شهیار قنبری
آهنگ: بابک افشار
خواننده: شکیلا
یاد یاران کُن
دردی درمان کُن
شهزادهی عشق
سر تا پا ایثار
از آتش گذشت
به خاطر بسپار
تیشهی فرهاد
دلی دریاوار
درد شیرینو
به خاطر بسپار
چک چک نورو
از سقف بازار
دیروزِ دورو
به خاطر بسپار
یاد یاران کُن
دردی درمان کُن
شمعی روشن کُن
پای هر دیوار
سایههامونو
به خاطر بسپار
«بودن» یعنی: عشق
«غربت» یعنی: درد
ای درد کهنه
از این جا برگرد
شکل گریه نیست
گریه زیر آب
گریه در رگبار
آوازم در باد
از صدا افتاد
به خاطر بسپار
ای تو از جنسِ
گُلِ ابریشم
نام تو یعنی:
تکرارِ شبنم
تا دریا دریاست
رودی جاری باش
تا عاشق تنهاست
شعری کاری باش
بی تو میترسم
وقت سرودن
با تو گُل میده
شهامتِ من
شعری ناگفته
بر لب شکفته
از خواب بیدار شو
زیبای خفته
تنهایی مثل
شب بیمهتاب
تویی حریفِ
وهمِ این مرداب
دستمو بگیر
ای خوبِ نایاب
بگو از آفتاب از فتح مهتاب . . .
تهران ۱۹۷۷
این ترانه در غربت و در آغاز دههی ۹۰ میلادی به بازار آمد. با حذف بسیار!
دریا در من، گزینۀ ترانههای شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵، صفحه ۹۱ تا ۹۳
* * *
این دکلمه ترانه در ساندکلود
* * *
دکلمه ـ ترانههای «شهیار قنبری» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *