فغان دل (مرا ندیده برفتی)
شعر: محمدحسین شهریار
آهنگ: سرور پاکستانی
خواننده: عهدیه
مرا ندیده برفتی، ندیدهام بگرفتی
برو برو که گرفتارِ خود ندیده برفتی
بیا که با همه دوری، دل از تو وا نگرفتم
برو که با همه یاری مرا ندیده گرفتی
به عرش رفت فغانم چو رفتن تو شنُفتم
تو فارغی که برفتی، فغان من نشنُفتی
به دوستیِ تو نازم که از دیارِ محبت
غریبوار سفر کردی و به دوست نگفتی
چرا به یاد تو ای گُل چو عندلیب ننالم
که در بهار جوانی به کامِ دل نشکُفتی
زخسته جانیت ای چشمِ خونگریسته پیداست
که از فغانِ دلم دوش تا به صبح نخُفتی
گناه طالع من بود، رو نهفتنت از من
ولی تو راز دل از رازدارِ خویش نهُفتی
تو شهریار، به سر ریز خاک کوی ندامت
که او برفت و تو خاکِ رهش به دیده نرُفتی
محمدحسین شهریار
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *