یک دل و صد آرزو
شعر: [حسین] شاهزیدی
آهنگ: منوچهر لشگری
خواننده: مرضیه
یک دل و صد آرزو دارم
دیده و دل سوی او دارم
تا چه آرد به روز من و دل
از خدا غافل
او چه خبر دارد از دلم
از من و از کار مُشگلم
دیگر چرا عشقِ سوزان
پنهان بدارم ز جانان
حکایت دل گویم او را
چو بینم آن فتنهجو را
ز بیمهریش چون بنالم
دلش بسوزد به حالم
از حال دلم آشفته شود
شاید مرا یاری کُند
نالد چو غم تنهایی من
ترک دلآزاری کُند
با من وفاداری کُند
یارب دگر چه میخواهم اگر شود مرا یار
مرغ دلم شود روزی به دام او گرفتار
چه شود که سر کُنَد او هم ترانهی امیدی
چه شود که جان به من بخشد به وعده و نویدی
چه خوشا که افکند گاهی به سوی من نگاهی
به خدا که عشق و شیدایی نباشدم گناهی
* * *