درخت دوستی بنشان
شعر: حافظ
خواننده: ایرج
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن، که رنج بیشمار آرد
چو مهمان خراباتی، به عزّت باش با رندان
که دَردِ سَر کِشی جانا! گرت مَستی خُمار آرد
شب صحبت غنیمت دان، که بعد از روزگار ما
بسی گردش کُند گردون، بسی لیل و نهار آرد
عَماریدارِ لیلی را که مهدِ ماه در حُکم اس
خدایا! در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد
بهار عمر خواه ایدل! وگرنه این چمن هر سال
چو نسرین صد گل آرد بار و چون بُلبل هَزار آرد
خدا را چون دلِ ریشم قراری بست با زلفت
بفرما لعل نوشین را که جانش با قرار آرد
درین باغ ار خدا خواهد دگر پیرانهسر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
ز کار افتادهیی ایدل! که صد من بارِ غم داری
برو می یکمَنی دَر کِش،که فیالحالت به کار آرد
* * *
قول و غزل «حافظ» در ساز و نوای نغمهپردازان
* * *