آلاچیق
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: عطاالله خرم
خواننده: منوچهر سخایی
روزی در پای آن سبزه و گلها
در سایهی آن آلاچیق زیبا
به روی چمن بنشستیم
پیمان وفا با هم بستیم
میریخت از شاخه چه گلها بر دامن تو
میزد صد بوسه صبا بر پیراهن تو
دریغ از آن سرگذشت
وان عشقی که افسانه گشت
بیتو دیگر آن آلاچیق زیبا
گردیده سرد و خاموش و غمافزا
پیچکها خشک و پژمرده
در موج غمها افسرده
بازآ! چون بیتو دگر آن خلوتگه ما
ویران شد، خاک سیاهی ز آن مانده به جا
رفتی و درهم شکست
تار و پودش از هم گُسست
دریغ از آن سرگذشت
وان عشقی که افسانه گشت
* * *