در عالم بیخبری
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: اسدالله ملک
خواننده: مرضیه
به سینه بار دگر فغانِ منتظران
نشسته ژالهی غم به دیدهی نگران
تو ای شامِ سیه چه آری به سرم
به عالم بیخبری، با خبر از این خبرم
که میکُشَد عشقِ تو ای مونسِ جان تا سحرم
غم تو در شامِ سیه چون بزند حلقه به در
سرشکِ حسرت بزند حلقه در این چَشمِ ترم
چو عشق تو زد آتش به دلم
دَرون این آتشِ غم تا به سحر شعلهورم
چه شد که در کار دلِ آشفتهی ما افتاده گره
مگر کسی از خمِ آن گیسوی سیه بُگشاده گره
تو عاشقِ مِینوشم کردی
به جرعهای مدهوشم کردی
چه شد چِنین خاموشم کردی
بیا که از دستِ غمت برهم
ای مهِ من به شب سیهام
* * *