قدیمترین مأخذی که از «آرش» در آن یاد شده «یَشتِ هشتم» در «کتاب اوستا» است که به «تیریَشت» نیز مشهور است. بند ششم از این یَشت به تیری اشاره میکند که «آرش» از کوه «اَیریو خشَوثه» [۱] به کوه «خوَنوَنت» [۲] پرتاب کرد.
نام این پهلوان به زبان اوستایی «رخشه» [۳] و همراه با صفات «تیز تیر» [۴] و «تیز تیرترینِ ایرانیان» [۵] از او یاد شده است.
چنین مینماید «افسانۀ آرش» در زمان تدوین «تیر یشت»، همچون بسیاری از افسانههای دیگر که در یشتهای اوستا آمده، بهحدی زبانزد و برای مردم آشنا بوده و مورد تمثیل قرار میگرفته که تنها اشارهای به آن برای شنونده کفایت میکرده است.
از «آرش» در «ادبیات پهلوی» نشان بسیاری برجای نمانده است. تنها در رسالۀ «ماهِ فروردین، روز خرداد» آمده است که: در روز خرداد (روز ششم) از ماه فروردین، «منوچهر» و «ایَرش شیباگ تیر» [۶] زمین [ایران] را از افراسیاب بازپس گرفتند.
بیشترین اطلاعات ما در بارۀ این چهرۀ افسانهای برگرفته از کتابهای عربی و فارسی سدههای نخستین هجری است که در بارۀ تاریخ و فرهنگ ساسانی نوشته شده است.
«آرش»، در «تاریخ طبری» و همچنین در «کاملالتواریخِ ابن اثیر» به شکل «ایرش»، و در «مجملالتواریخ و القصص» به صورت «آرش شواتیر» آمده است.
«شباطیر» یا «شواتیر» برگرداندۀ صورت پهلوی و خود ترجمۀ صفت «تیز تیر» از زبان اوستایی است. در مأخذ دیگر «ایرش»، «ارش» و «آرش» ذکر شده است.
* * *
داستان و زمان تیر انداختن «آرش» در روایتهای مختلف
داستان تیراندازی «آرش» نیز باز از روی منابع اسلامی بر ما آشکار میشود. در بارۀ این افسانه میان نویسندگان این دوره اتفاق رأی هست مگر در چند مورد از جزییات که تفاوتهایی بهچشم میخورد.
در رسالۀ پهلوی «ماه فروردین روز خرداد» و در همۀ منابع اسلامی دیگر، واقعۀ تیراندازی «آرش» زمان «منوچهر» ذکر شده؛ در «غرالسیر» اما این رویداد به زمان «زَو» پسر «طهماسب» منسوب شده است. بر اساس این منابع، شرح واقعۀ کمانگیری «آرش» چنین است:
پس از آنکه افراسیابِ تورانی، منوچهر پیشدادی را در طبرستان محصور کرد، سرانجام هر دو به صلح گراییدند و منوچهر از افراسیاب درخواست کرد به اندازۀ یک تیر پرتاب، از خاکِ او را به وی برگرداند. افراسیاب این درخواست را پذیرفت.
فرشتهای که نامش در «آثارالباقیه»، «اسفندارمذ» یاد شده است، حاضر شد و به منوچهر امر کرد که تیر و کمان خاصی بسازد.
بنا بر روایت «غررالسیر» چوب و پر و پیکانِ این تیر و کمان هر کدام از جنگل و عقاب و معدن معینی تهیه شد. چون تیر و کمان آماده شد به «آرش» که تیرانداز ماهری بود دستور دادند تیری بیفکند.
بنا بر روایت «بیرونی»، «آرش» برهنه شد؛ تن خود را به مردم نشان داد و گفت: «بنگرید که تن من عاری از هر جراحت و بیماری است، لیکن پس از افکندن این تیر نابود خواهم شد.» پس بیدرنگ کمان را کشید و خود پاره پاره شد.
* * *
روز و محل پرتاب تیر کجا بود؟
در بارۀ روز انداختن تیر، دو روایت در دست است. یکی روایت رسالۀ پهلوی «ماه فروردین روز خرداد» و روایت دیگری که در «آثار الباقیه» و «زینالاخبار» آمده است.
بنا بر روایت نخست، آرش، در روز ششم از ماه فروردین تیر خود را افکند. در روایت «آثار الباقیه» این رویداد در روز سیزدهم از تیرماه (که مطابق با جشن تیرگان کوچک است) اتفاق افتاده و روزی که خبر جای فرود آمدن تیر را آوردند روز چهاردهم تیر (روز گوشی یا تیرگان بزرگ) بوده است.
جایی که «آرش» تیر خود را از آنجا پرتاب کرد، در کتاب «اوستا» کوه «اَیریو خَشوثه» است که جای آنرا به درستی نمیتوان معین کرد. در مأخذ اسلامی چند مبدأ متفاوت برای افکنده شدن تیر ذکر شده است. از جمله: بنا بر قول «طبری» و «ثعالبی مرغنی» و «مقدسی» و «ابناثیر» تیر از (طبرستان)؛ بنا بر «بیرونی» و «گردیزدی» از (کوه رویان)؛ و بنا بر «مجملالتواریخ» از (قلعۀ آمل)؛ بنا بر «بلعمی» از (کوه دماوند) و بنا بر قول «فخرالدین اسعد گرگانی» از (ساری) پرتاب شده است.
* * *
مدت پرواز و محلِ فرود تیرِ «آرش» بنا به روایات
پس از پرتاب تیر، خداوند باد را فرمان داد تا تیر «آرش» را از «کوه رویان» بردارد و به اقصای خراسان، میان «فرغانه» (احتمالا فرخار) و «طبرستان» (ظاهرا طخارستان یا طالقان در افغانستان کنونی) برساند. تیر رفت و بر درخت گرودی تناوری نشست.
بنا به روایت «ثعالبی»، این تیر که «افراسیاب» بر آن نشانهای از خود نهاده بود در هنگام طلوع آفتاب رها شد و از «طبرستان» به «بادغیس» رسید. همین که نزدیک به فرود آمدن بود به فرمان خداوند فرشتهای (بنا بر روایت «بیرونی» و «مقدسی»، باد) آن تیر را به پرواز در آورد تا به زمین «خُلم» در «بلخ» رسید و آنجا در محلی بهنام «کوزین» ( تصحیف گَوزبُن، که احتمالا ناحیهای است میان گَوزگان و جیحون) به هنگام غروب آفتاب فرود آمد. سپس تیر را از «خُلم» به «طبرستان»، نزد افراسیاب باز آوردند؛ و بدینسان مرز «ایران» و «توران» معین شد.
در باب محل فرود آمدن تیر اختلاف منابع بیشتر است. در «اوستا» تیر «آرش» به کوه «خوَنوَنت» میرسد. «مینورسکی» احتمال میدهد که این نام با کوه «هَماوَن» که در «شاهنامه» و «ویس و رامین» آمده و ظاهرا یکی از قلههای خاوری رشته کوههای شمال خراسان در حوالی ناحیۀ «هریرود» است برابر باشد.
در «مجملالتواریخ»، محل نشستن تیر «عقبۀ مزدوران»، میان نیشابور و سرخس، ذکر شده است.
بعدها که مرز ایران از سوی حجیون توسعه یافت در باب جغرافیای این افسانه نیز تغییراتی با وضع زمان پیش آمد. به عنوان مثال: در «ویس و رامین» که اصل اشکانی دارد و نیز در «تاریخ طبرستان مرعشی»، تیر آرش به «مرو» میرسد.
* * *
سرانجام «آرش»، پس از پرتاب تیر
نخست اینکه بدانیم «آرش کمانگیر» همان «کیارش» که در شاهنامه آمده نیست. «کیآرش» از خاندان «کیانیان»، و نامش در «اوستا» بهصورت «کَوی ارشَن» آمده است. او نوادۀ «کیقباد» و برادر «کیکاووس» بود و همان «آرش» است که فرودسی، اشکانیان را از نژاد او میداند.
«آرش کمانگیر»، بنا بر روایت «ثعالبی»، «مرعشی» و «بیرونی» پس از رها کردن تیر بیدرنگ جان میدهد؛ در «تاریخ طبری و طبقات ناصری» اما آمده که «آرش» پس از آن به ریاست تیراندازان منصوب میشود.
در پشت سکههای اشکانی که بهدست آمده تمثال مردی کمان در دست نقش بسته است که اهل تحقیق بر این نظرند این نقش با تیراندازی «آرش» ارتباط دارد.
«آرش» در ادبیات معاصر
به خلاف اکثر مضامین ادبی عهد باستان که ادب فارسی دری به میراث برد، «داستان آرش» نه در ادبیات حماسی و عاشقانۀ فارسی آمده و نه در ادبیات عامه برجای مانده است.
در حقیقت این داستان در قلمرو ادبیات فارسی فراموش شده بود تا آنکه نخستین بار «احسان یارشاطر» آنرا در «داستانهای ایران باستان» زنده کرد و معاصران او تازه از وجود چنین داستانی آگاه شدند. [سال ۱۳۳۶ شمسی]
از آن تاریخ به بعد، «افسانۀ آرش» زمینهساز آثار نویسندگان و شاعران ایران شد و در طی نزدیک به ده سال پس از انتشار آن کتاب، چهار اثر ادبی بر اساس آن بهوجود آمد.
نخستین اثر را «ارسلان پوریا» با عنوان «آرش تیرانداز» در سال ۱۳۳۸ شمسی منتشر کرد پس او از این بابت، پیشکسوت شاعران و نویسندگانی است که به استقبال این افسانه رفتهاند.
«آرش تیرانداز» نوشتۀ «ارسلان پوریا» آمیزهای از نظم و نثر و ادبیات نمایشی بود. کتاب با قصیدهای هفتاد بیتی آغاز میشود. سپس نمایشنامهای در یک پرده میآید؛ و سرانجام داستان به نثر نقل میشود. این کتاب، با عنوان «آرش شیوا تیر» در سال ۱۳۵۷، برای بار دوم بازچاپ میشود.
دومین اثر، از «سیاوش کسرایی» شعری است موزون و بلند بهنام «آرش کمانگیر». این منظومه که مشهورترین سرودی کسرایی است، هفتهای پیش از پایان سال به انجام میرسد [۲۳ اسفند ۱۳۳۷] و در سال بعد، اندکی پس از انتشار «آرش تیرانداز» از «ارسلان پوریا» منتشر میشود.
اثر سوم، داستانی است کوتاه از «نادر ابراهیمی» با نام «آرش در قلمرو تردید» که در سال ۱۳۴۲ در تهران چاپ و منتشر میشود. [در اینجا بخوانید PDF]
اثر چهارم، یک مثنوی در بحر رمل، از «مهرداد اوستا» است تحت عنوان «حماسه آرش» که در سال ۱۳۴۴ و در مشهد چاپ و منتشر شده است.
همچنین در سال ۱۳۴۰، یک مجلۀ ادبی بهنام «آرش» در تهران بنیاد گرفت و انتشار آن هشت سال دوام یافت.
از مجموعۀ این آثار، سه اثر «آرش» را منجی ایران از استبداد «افراسیاب» تصویر کردهاند. در داستان «نادر ابراهیمی» اما «آرش» بهعلت نداشتن ارادۀ کافی از انجام کار خود باز میماند.
* * *
پانویسها:
[1] airyö.khshaotha.
[2] khvanant.
[3] rkhsha.
[4] khshviwi.ishu
[5] khashviwi.ishvatmö airyanäm.
● اصل این پژوهش در «دانشنامۀ ایرانیکا» بهچاپ رسیده و بهزبان انگلیسی است. این مقاله بهقلم و تحقیق «احمد تفضلی» است.
● در فصلناۀ «رهآورد» چاپ آمریکا [شماره ۷۲، سال ۱۳۸۴، صفحات ۱۰۹ تا ۱۱۳] ترجمهای از این مقاله بهزبان فارسی بهقلم «حبیب برجیان» منتشر شده که نوشتار بالا، برگرفته و خلاصهای از این ترجمه است.
● از چهار اثری که در مطلب بالا نام برده شد، منظومۀ «آرش کمانگیر» سرودهی «سیاوش کسرایی» موجود بود و در لینک پایین به شکل نوشتاری ـ شنیداری در دسترس است.
● میدانیم که در سالهای اخیر نمایشنامهای نیز با عنوان «آرش» از «بهرام بیضایی» به این آثار اضافه شده است. از بقیهی آثاری که در این مطلب به آنها اشاره شده اگر خبر یا دستیابی دارید، به راوی این حکایت اطلاع دهید؛ یا بفرستید تا بازنشر آنها را هم به این مجموعه اضافه کنیم.
* * *
لینکهای مرتبط با مطلب در این سایت:
«آرش کمانگیر» سروده و با صدای «سیاوش کسرایی»
* * *