هوشنگ ابتهاج: بر سواد سنگفرش راه (صدای شاعر)

هوشنگ ابتهاج جلاد ننگت باد

از دستاوردهای وقایع  سال‌های اخیر در ایران، یکی هم جان گرفتن دوبارۀ «ترانۀ معترض» است. بسیاری ترانه ـ سرود که به‌شکلِ آشکار یا پنهان اجرا شد و از طریق اینترنت در دسترس همگان قرار گرفت. کارهایی گاه بسیار حرفه‌ای که پدید آورندگان و خوانندگانِ آن اعلام و معرفی نشده‌اند. از ایندست آثار، یکی هم این ترانه است که بر مبنای سرودۀ «بر سوادِ سنگفرش راه» اجرا و منتشر شد. بشنوید!

•   از «سایه» در بارهٔ شعر معروف «بر سواد سنگفرش راه» پرسیدم.
•• این شعر برای قضایای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ساخته شده؛ شعر بدیه . . . اما این «ای جلاد! ننگت باد» برای پنجاه سال شعار مبارزه بوده و چپ و راست ازش استفاده می کردند.
•   چرا اسم شعرو گذاشتین «بر سواد سنگفرش راه»؟
•• برای اینکه اون موقع خیابونهای تهران سنگفرش بود.
پیر پرنیان‌اندیش، در صحبت سایه (جلد دوم) انتشارات سخن ـ تهران، چاپ اول ۱۳۹۱، صفحهٔ ۷۰۹ و ۷۱۰

* * *

« بر سوادِ سنگفرش راه »

با تمام خشم خویش،
با تمام نفرت دیوانه‌وار خویش،
می‌کشم فریاد:
ای جلاد!
ننگت باد!

آه، هنگامی که یک انسان
می‌کُشد انسانِ دیگر را
می‌کُشد در خویشتن
انسان بودن را.

بشنو ای جلاد!
می‌رسد آخر
روز دیگرگون:
روز کیفر،
روز کین‌خواهی،
روز بار آوردنِ این شوره‌زار خون.

زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین.
وین کویر خشک
بارور خواهد شد از گل‌های نفرین.

آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب‌ها می‌گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است!
و خروش خلق،
هنگامی که می‌پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق
چه دلاویز است!

بشنو، ای جلاد!
می‌خروشد خشم در شیپور،
می‌کُوبد غضب بر طبل،
هر طرف سر می‌کشد عصیان
و درون بستر خونین خشم خلق
زاده می‌شود طوفان.

بشنو، ای جلاد!
و مپوشان چهره با دستان خون‌آلود!
می‌شناسندت به‌صد نقش و نشان مردم.
می‌درخشد زیر برق چکمه‌های تو
لکه‌های خون دامنگیر.
و به‌کوه و دشت پیچیدست
نام ننگین تو با هر «مُرده‌باد» خلق کیفرخواه.
و به‌جا ماندست از خون شهیدان
بر سوادِ سنگفرش راه

نقش یک فریاد:
ای جلاد!
ننگت‌باد!

رشت، مرداد ۱۳۳۱

* * *
یادنامه‌ی «هوشنگ ابتهاج» (سایه)

* * *

error: Content is protected !!