زمانی هم عدهای از اهل ادب بر این باور بودند که «سرودن شعر برای ترانهشدن» کسر شأنِ شاعر است. این شاید از آن طعنهی ایرج میرزا میآمد که به عارف قزوینی گفت: «تو شاعر نیستی، تصنیفسازی!»
و این پرهیز و گریز چنان بود که در دههی پنجاه خورشیدی اگر شاعری شناختهشده به ضرورت زندگی و در تلاش معاش ترانهای میسرود آن را نه به نام واقعی خود که با اسم مستعار به آهنگساز میداد. نمونهاش مثلا «حسین منزوی» (غزلسرای معاصر) با اسم «مهرداد»؛ یا «علیرضا طبایی» (مسئول صفحهی شعر در نشریات) با نام «شهرام».
«سیمین بهبهانی» اما با صداقتی شفاف ـ آنچنان که ویژگی او بود ـ در تمام مصاحبههایش ـ آنجا که صحبت از ترانهسرایی میشود ـ نه تنها به سربلندی از سالهای ترانهسراییاش میگوید که دور از هر پنهانکاری دلیل آن را هم بازگو میکند:
«آن وقتها پسرم در لندن تحصیل میکرد. برای هر ترانه مبلغ ۱۵۰ تومان میپرداختند (که در آن سالها معادل شش سکه طلای آزادی میشد). فکر کردم قسمتی از مخارج زندگیام را میتوانم با این پول تامین کنم. قبول کردم و به زودی مورد استقبال آهنگسازان قرار گرفتم. چون زود کار را میگرفتم و به انجام میرساندم اهل موسیقی لقب «خوب و زود» را به من اهدا کردند. و این نام رستورانی بود نزدیک میدان مخبرالدوله.»
در جعبه موسیقی این صفحه مجموعهای از ترانههایی را خواهید شنید که سیمین بهبهانی در مقام ترانهسرا سروده است. در سالهای اخیر چندین ترانه نیز بر اساس سرودههای چاپشدهی از او ساخته و اجرا شده است. [آنها را در این مجموعه بشنوید.]
* * *
یادنامهی «سیمین بهبهانی» در این سایت
* * *